کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم
آخرین نظرات
  • ۲ مرداد ۹۴، ۱۹:۰۶ - محمد مهدی تهرانی
    خدا قوت

۳۴ مطلب با موضوع «دینی مذهبی» ثبت شده است

شرایط امر به معروف و نهی از منکر
شرایط وجوب: آمر به معروف و نهی کننده از منکر باید عالم به معروف و منکر باشد و همچنین بداند که فاعل منکر هم به آن علم دارد و در عین حال عمدا و بدون عذر شرعی مرتکب آن می شود. و زمانی اقدام به امر و نهی واجب می شود که احتمال تأثیر امر به معروف و نهی از منکر در مورد آن شخص داده شود، و ضرری برای خود او نداشته باشد و در این مورد باید تناسب بین ضرر احتمالی و اهمیت معروفی را که به آن امر می نماید یا منکری که از آن نهی می کند، ملاحظه نماید. در غیر این صورت، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.
رعایت شرایط: در امر به معروف و نهی از منکر، شرایط و آداب آن باید رعایت شود واز حدود آن تجاوز نشود.
ضرر داشتن برای آمر و ناهی: در صورتی که اقدام به امر به معروف و نهی از منکر ضرر قابل توجهی متوجه اقدام کننده نماید، انجام آن واجب نیست.
اگر ترس از ضرر، منشأ عقلانی داشته باشد، مبادرت به امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست، بلکه تکلیف، ساقط می شود.
خجالت و رودربایستی: امر به معروف و نهی از منکر یک واجب است که رودربایستی و خجالت برنمی دارد.
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
مراتب در زمان حاکمیت اسلام: در زمان حاکمیت و اقتدار حکومت اسلامی واجب است مکلفین در امر به معروف نهی از منکر، به امر و نهی زبانی اکتفا کنند و در صورت نیاز به توسل به زور، موضوع را به مسئولین ذیربط در نیروی انتظامی و قوه قضائیه ارجاع دهند.
وظیفه مردم در امر به معروف و نهی از منکر در نظام جمهوری اسلامی، اکتفا به امر به معروف و نهی از منکر زبانی است و مراتب دیگر آن بر عهده مسئولین است.
امر به معروف، یک مرحله گفتن و یک مرحله عمل دارد. مرحله عمل، یعنی اقدام با دست و با زور؛ این مرحله، امروز به عهده حکومت است و باید با اجازه حکومت انجام بگیرد و لاغیر. امّا گفتن با زبان بر همه واجب است و همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند.
مواردی که امر به معروف و نهی از منکر متوقف بر چیزی بیشتر از امر و نهی زبانی باشد، اگر در سرزمینی باشد که دارای نظام و حکومت اسلامی است و به این فریضه اسلامی اهمیت داده می شود، احتیاج به اذن حاکم و مسئولین زیربط و پلیس محلی و دادگاه های صالح دارد.
مراتب در زمان حاکمیت غیر اسلام: در زمان و مکانی که حاکمیت و اقتدار با حکومت اسلامی نیست، بر مکلفین واجب است که در صورت وجود شرایط، جمیع مراتب امر به معروف و نهی از منکر را با رعایت ترتیب آنها تا تحقق غرض انجام دهند.
امر و نهی زبانی: نهی از منکر زبانی، جایز و واجب و وظیفه همه است و در هیچ شرایطی هم ساقط نمی شود. اما آن جایی که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند.
امر به معروف و نهی از منکر، اگر متوقف بر تصرف در نفس یا مال کسی که فعل حرام را بجا آورده، نباشد، احتیاج به کسب اجازه از کسی ندارد؛ بلکه این مقدار بر همه مکلفین واجب است.
امر و نهی عملی: تعرض به داخل خانه های مردم برای امر به معروف و نهی از منکر جایز نیست.
دخالت اشخاص دیگر در اموری که از وظایف نیروهای امنیتی و قضایی محسوب می شود، جایز نیست.
ترک معاشرت: در مورادی که یکی از اقوام انسان، مبادرت به ارتکاب معصیت کند و نسبت به آن لاابالی باشد، اگر ترک معاشرت موقتی با او موجب خودداری او از ارتکاب معصیت شود، به عنوان امر به معروف و نهی از منکر واجب است و در غیر این صورت، قطع رحم جایز نیست.
اطلاع دادن به مقامات: با وجود حکومت اسلامی که اهتمام به اجرای این فریضه الهی دارد، بر کسی که قادر به امر به معروف و نهی از منکر نیست، واجب است که نهادهای مربوطه را که از طرف حکومت برای این کار اختصاص یافته اند، مطلع نماید و تا کنده شدن ریشه های فساد اداری که فسادآور هم هستند، موضوع را پیگیری کند.
در صورت وقوع تخلفات قانونی و شرعی در کشوری که نظام اسلامی بر آن حاکم است، وظیفه مردم به مجرد عجز شخصی از امر به معروف و نهی از منکر ساقط نمی شود، بلکه واجب است که به نهادهای مربوط اطلاع داده و موضوع را پیگیری نمایند.
زمینه های امر به معروف و نهی از منکر
دفاع از نظام اسلامی: بزرگ ترین معروف، دفاع از این نظام است، این بزرگ ترین کاری است که باید انجام بگیرد.
منکرات اداری: نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد. … یک وقت هست که آن کسی که مسئول دولتی است و قدرت و اجازه و امضا در دست اوست، با یک نفر رابطه ویژه برقرار می کند، این آن چیزی است که ممنوع و گناه و حرام است و نهی از آن بر همه واجب است تا فضا برای کسی که اهل سوء استفاده است تنگ شود.
مخالفت با قوانین: در صورت تحقق مخالفت فردی با قوانین و مقررات و دستورات دولت اسلامی، بر دیگران تذکر و راهنمایی و نهی از منکر لازم است.
بروز فساد بنیانی در نظام جامعه اسلامی: امام حسین(ع) برای انجام یک واجب، قیام کرد. این واجب در طور تاریخ، متوجه به یکایک مسلمانهاست. این واجب، عبارت است از این که هر وقت دیدند که نظام جامعه اسلامی دچار یک فساد بنیانی شده و بیم آن است که بکلی احکام اسلامی تغییر پیدا بکند، هر مسلمانی باید قیام کند.
قوانین مغایر با اسلام: اگر کسی در جمهوری اسلامی از قانونی که مغایر با نظام اسلامی است اطلاع پیدا کند، واجب است برای حل این مشکل و حذف قوانین مخالف با احکام اسلام، آن را به مقامات مسئول بالاتر اطلاع دهد.
وظایف حکومت اسلامی در قبال این واجب
مسئولیتی سنگین: امر به معروف و نهی از منکر واجب حتمی همه است، فقط من و شما به عنوان مسئولان کشور وظیفه مان در باب امر به معروف و نهی از منکر سنگین تر است.
دفاع از آمر و ناهی: همه دستگاههای حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهی از منکر دفاع کنند. این، وظیفه است.
مبادا کسانی باشند که اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر کرد، از او حمایت نکنند، بلکه از مجرم حمایت کنند.
هموار کردن زمینه های اجرا: وظیفه ما مسئولین، قانونگذاران و مجریان است که راه و زمینه را برای اجرای این واجب الهی هموار و فراهم کنیم. مبادا در گوشه و کنار یا در دستگاه انتظامی یا قضایی، کسانی باشند که راه را جلو آمر به معروف و ناهی از منکر سد کنند.
جلوگیری از سوء استفاده ها: مواظب باشید کسانی از این واجب الهی سوء استفاده نکنند. حساب صاف کردنها، به خرده حسابهای گذشته رسیدن، پرده دری، آبروریزی، تعرض به نوامیس و عرض و مال این و آن، به بهانه این واجب الهی، اینها نباید باشد.
خود مردم با تیزهوشی نباید بگذارند این واجب الهی و این فریضه بزرگ زمین بماند یا خدای ناکرده مورد سوء استفاده قرار گیرد.

کانون بسیج فرهنگیان شهدای آموزش وپرورش ناحیه4

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۱۱:۵۶
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم

و الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطّیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسانٍ الی یوم الدّین.
موسم حج برای مسلمانان، موسم افتخار و شُکوه در چشم خلایق، و موسم نورانیّت دل 
برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان و خشوع و ابتهال(۱) در برابر خالق است. حج، فریضه‌ای قدسی و دنیوی و خدایی و مردمی است. از سویی فرمانِ «فَاذکُرُوا اللّهَ کَذِکرِکُم ءابآءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا»(۲) و «وَ اذکُرُوا اللّهَ فی اَیّامٍ مَعدوداتٍ»(۳) و از سویی خطابِ «اَلَّذی جَعَلناهُ لِلنّاسِ سَوآءَنِ العاکِفُ فیهِ وَالباد»(۴) ابعاد بی‌انتها و متفاوت آن را روشن میسازد.
 در این فریضه‌ی بی‌نظیر، امنیّت زمان و مکان همچون نشانه‌ای آشکار و ستاره‌ای درخشان، دل انسانها را
آرامش میبخشد و حج‌گزار را از محاصره‌ی عوامل ناامنی که از سوی ستمگران سلطه‌گر، همواره آحاد بشر را تهدید کرده است بیرون میکشد و لذّت ایمنی را در دوره‌ای معیّن به او میچشاند.
 حجّ ابراهیمی که اسلام به مسلمانان هدیه کرده است، مظهر عزّت و معنویّت و وحدت و شُکوه است؛ عظمت امّت اسلامی و اتّکاء آنان به قدرت لایزال الهی را به رخ بدخواهان و دشمنان میکِشد و فاصله‌ی آنان را با منجلاب فساد و حقارت و استضعافی که زورگویان و
قلدران بین‌المللی بر جوامع بشری تحمیل میکنند، برجسته میسازد. حجّ اسلامی و توحیدی، مظهر «اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم»(۵) است؛ جایگاه برائت از مشرکان و الفت و وحدت با مؤمنان است.
آنان که حج را به یک سفر زیارتی ـ سیاحتی فروکاسته و دشمنی و کینه‌ی خود با ملّت مؤمن و انقلابی ایران را در زیر عنوان «سیاسی کردن حج» پنهان ساخته‌اند، شیطانهایی خُرد و حقیرند که از به خطر افتادنِ مطامع شیطان بزرگ، آمریکا، به خود میلرزند.
حکّام سعودی که امسال صدّ عن سبیل‌الله و المسجد الحرام کرده(۶) و راه حجّاج غیور و مؤمن ایرانی به خانه‌ی محبوب را بسته‌اند، گمراهانی روسیاهند که بقای خود بر اریکه‌ی قدرت ظالمانه را در دفاع از مستکبران جهانی و هم‌پیمانی با صهیونیسم و آمریکا و تلاش برای برآوردن خواسته‌ی آنان میدانند و در این راه از هیچ خیانتی روی‌گردان نیستند.
 اکنون قریب یک سال از
حوادث مُدهش(۷) منامیگذرد که در آن، چند هزار نفر در روز عید و در لباس احرام، در زیر آفتاب و با لب تشنه، مظلومانه جان باختند؛ اندکی پیش از آن در مسجدالحرام نیز جمعی در حال عبادت و در طواف و نماز به خاک و خون کشیده شدند. حکّام سعودی در هر دو حادثه مقصّرند؛ این چیزی است که همه‌ی حاضران و ناظران و تحلیلگران فنّی بر آن اتّفاق‌نظر دارند؛ و گمان عمدی بودن حادثه نیز از سوی برخی صاحب‌نظران مطرح شد. تعلّل و کوتاهی در نجات مجروحان نیمه‌جانی که جان شیفته و دل مشتاق آنان در عید قربان با زبان ذاکر و ترنّم آیات الهی همراه بود، نیز قطعی و مسلّم است. مردان قسیّ‌القلب و جنایت‌کار سعودی آنان را با جان‌باختگان، در کانتینرهای دربسته محبوس ساختند و به جای درمان و کمک یا حتّی رساندن آب به لبان تشنه‌ی آنان، آنها را به شهادت رساندند. چند هزار خانواده از کشورهای گوناگون عزیزان خود را از دست دادند و ملّتهای آنان داغدار شدند. از جمهوری اسلامی نزدیک به پانصد نفر در میان شهدا بودند. دل خانواده‌ها همچنان مجروح و داغدار است و ملّت همچنان غمگین و خشمگین است.
 حکّام سعودی به جای عذرخواهی و پشیمانی و تعقیب قضائیِ مقصّران مستقیمِ این حادثه‌ی هولناک، با نهایت بی‌شرمی و وقاحت، حتّی از تشکیل هیئت حقیقت‌یاب بین‌الملل اسلامی نیز سر باز زدند؛ به جای ایستادن در جایگاه متّهم، در جایگاه مدّعی ایستادند و دشمنیِ دیرین خود با جمهوری اسلامی و با هر پرچم برافراشته‌ی اسلام در مقابله با کفر و استکبار را با خباثت و سَبُک‌سریِ بیشتر آشکار ساختند.
 بوقهای تبلیغاتی آنان اعم از سیاستمدارانی که رفتار آنان در برابر صهیونیست‌ها و آمریکا ننگ جهان اسلام است، تا مفتیان ناپرهیزکار و حرام‌خواری که آشکارا برخلاف کتاب و سنّت فتوا میدهند، تا پادوهای مطبوعاتی که حتّی وجدان حرفه‌ای هم مانع دروغ‌سازی و دروغ‌گویی آنان نیست، تلاش بیهوده میکنند که جمهوری اسلامی را در محروم‌سازی حجّاج ایرانی از حجّ امسال، متّهم نشان دهند. حکّام فتنه‌انگیزی که با تشکیل و تجهیز گروه‌های تکفیری و شرور، دنیای اسلام را گرفتار جنگهای داخلی و قتل و جرح بی‌گناهان کرده‌اند و یمن و عراق و شام و لیبی و برخی دیگر از کشورها را به خون آغشته‌اند؛ سیاست‌بازانِ از خدا بی‌خبری که دستِ دوستی به رژیم اشغالگر صهیونیست داده و چشم بر رنج و مصیبت جانکاه فلسطینیان بسته‌اند و دامنه‌ی ظلم و خیانت خود را تا شهر و روستای بحرین گسترده‌اند؛ حاکمان بی‌دین و بی‌وجدانی که فاجعه‌ی بزرگ منا را پدید آورده و با نام خادمان حرمین، حریم حرم امن الهی را شکسته و میهمانان خدای رحمان را در روز عید در منا و پیش از آن در مسجدالحرام قربانی کرده‌اند، اکنون از سیاسی نشدن حج دَم میزنند و دیگران را به گناهان بزرگی که خود مرتکب شده یا تسبیب(۸) کرده‌اند، متّهم میکنند. آنان مصداق کامل بیان روشنگر قرآن کریمند که فرمود:
وَ اِذا تَوَلّىٰ سَعىٰ فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الحَرثَ وَ النَّسلَ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الفَساد * وَ اِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ اَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالاِثمِ فَحَسبُه‌ُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئسَ المِهاد.(۹)
 امسال نیز بنا بر گزارشها، علاوه بر صدّ(۱۰) حجّاج ایرانی و برخی ملّتهای دیگر، حجّاج دیگر کشورها را در محدوده‌ی کنترل‌های نامعهود(۱۱) با کمک دستگاه‌های جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار داده و خانه‌ی امن الهی را برای همه ناامن کرده‌اند. جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان باید
حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بی‌ایمان و وابسته و مادّی آنان را بدرستی درک کنند؛ باید به‌خاطر جنایاتی که در گستره‌ی جهان اسلام به بار آورده‌اند، گریبان آنها را رها نکنند؛ باید به‌خاطر رفتار ظالمانه‌ی آنان با ضیوف(۱۲) الرّحمان، فکری اساسی برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئله‌ی حج بکنند. کوتاهی در این وظیفه، آینده‌ی امّت اسلامی را با مشکلات بزرگ‌تری مواجه خواهد ساخت.
 برادران و خواهران مسلمان! امسال جای حجّاج مشتاق و بااخلاص ایرانی در مراسم حج خالی است، ولی آنان با قلبهای خود حاضر و در کنار حاجیان از سراسر جهان و نگران حال آنان هستند، و دعا میکنند که
شجره‌ی ملعونه‌ی طواغیت نتوانند گزندی به آنان برسانند. برادران و خواهران ایرانیِ خود را در دعاها و عبادتها و مناجاتهای خود یاد کنید و برای رفع گرفتاری‌ها از جوامع اسلامی و کوتاه شدن دست مستکبران و صهیونیست‌ها و سرسپردگان آنها از امّت اسلامی دعا کنید.
 اینجانب یاد شهدای منا و مسجدالحرام در سال گذشته و شهدای مکّه در سال ۶۶ (۱۳) را گرامی میدارم و از خدای عزّوجلّ برای آنان طلب مغفرت و رحمت و علوّ درجات میکنم و با سلام به حضرت بقیّةالله اعظم (روحی له الفداء) دعای مستجاب آن بزرگوار

را برای اعتلای امّت اسلامی و نجات مسلمانان از فتنه و شرّ دشمنان طلب مینمایم.

و باللّه التّوفیق و علیه التُّکلان         
سیّدعلی خامنه‌ای                
آخر ذی‌القعده ۱۴۳۷               

۹۵/۶/۱۲
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۱۶
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

وره ولایت امام عسکری(ع) از حساس ترین مقاطع تاریخ اسلام است و مأموریت مهم ایشان در این دوره نهادینه کردن وصایت امام عصر(عج) و آموختن چگونگی انتظار امام غایب به رهروان حقیقی دین است.

خبرگزاری مهر _ گروه دین و اندیشه: به مناسبت سالروز میلاد خجسته ابالمهدی، امام حسن عسکری(ع) درباره سیره ایشان و نقش آن امام در هدایت شیعیان با تنی چند از کارشناسان تاریخ اسلام به گفتگو نشسته ایم که از نظر می گذرد؛

امام عسکری(ع) انتظار امام زمان غایب را به رهروان دین آموخت

حشمت الله قنبری، استاد تاریخ اسلام درباره دوره حیات امام عسکری(ع) به خبرنگار مهر گفت: اگر دوران عمر ٢٩ ساله امام حسن عسکری(ع) را به سه دوره تقسیم کنیم، ١٣ سال حضور و زندگی در مدینه و ١٠ سال اقامت در سامرا پیش از عهده دار شدن امر امامت امت و ٦سال عصر ولایت آن بزرگوار آن حضرت در یکى از مقاطع تاریخ اسلام و شاید به نوعى از حساس ترین دورانهاى تاریخى اسلام علیرغم توقف کوتاهى که در عالم ناسوت داشتند، ماموریتى مهم از جنس ماموریت رسول اکرم(ص) اسلام را با عالیترین شیوه هاى ممکن را به انجام رساندند و این موضوع ماجراى نهادینه کردن وصایت و امامت وجود مقدس امام عصر روحى فدا با همه ویژگیهاى مربوط به آن است.

وی افزود: حبس امام عسکرى(ع) و تحت نظر بودن مستمر و بى وقفه ایشان در طول دوران امامت و روش اداره امور شیعیان از ناحیه آن حضرت دقیقا ً نمونه اى از رابطه امام حق با مامومین صالح و مومنان در عصر موسوم به غیبت است. همان طوری که مى دانید از گذشته هاى دور وعده موعود آخرالزمان داده شده بود و تقریبا در همه ادیان توحیدى و مکاتب اخلاقى بشر ساخته موضوع مهدویت به عنوان یک اصل اساسى مورد تاکید واقع شده و در میان مذاهب اسلامى نیز بدون کوچکترین اختلاف اعتقاد بر این است که منجى آخرالزمان شخصیتى ممتاز از اولاد حضرت صدیقه طاهره(س) و امیرالمومنین على(ع) خواهد بود که همنام رسول خدا(ص) است.

استاد تاریخ اسلام اضافه کرد: تقدیر الهى و تدبیر والاى حضرت عسکرى در دوران امامت مظلومانه آن حضرت به گونه اى رقم خورد تا مردم خصوصا پیروان مکتب اهل بیت برخوردارى از امامت حق را در پشت پرده غیب در قالب حبس و دور ماندن از وجود مبارک آن حضرت تجربه کنند. به همین علت در طول دوران امامت حضرت امام یازدهم محبین و پیروان آن حضرت نوعا ً از طریق نامه نگارى و واسطه هاى حضرت ایشان جوابهاى خود را دریافت و امور مادى و معنوى خود را تمشیت مى کردند، در سایه فشار و مراقبت همه جانبه حکومت عباسی که پس از شهادت حضرت رضا شدت بیشترى پیدا کرده بود کمتر کسى امکان نزدیک شدن به امام را پیدا مى کرد، ضمن اینکه امکان تمرکز اصحاب امام عسکری وجود نداشت و شخصیتهایى مانند ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد و بدون دسترسى مناسب و مستقیم به امام زندگى مى کردند.

وی در پایان گفت: هنر امام(ع) این بود که علیرغم همه محدودیتهاى هراسناک، با دقت و فراست با استفاده از روشهایى که بعدها رسم الخط ارتباط مردم با حضرت امام عصر شد، هم پاسخگوى نیازهاى اعتقادى و سیاسی و علمى پیروان مکتب اهل بیت بود به نحوى که در دوران امامت خود، آثار مهمی از جمله تفسیر قرآن و بیان مسائل فقهی، نشر احکام و سمت و سو بخشیدن به جنبش هاى اسلامى و انقلابی پیروان مکتب اهل بیت به میراث گذاشتند هم با مناظره هاى علمى همه جانبه و دقیق، شبهات و شعله آتش افروزیها و فتنه انگیزیها طواغیت بنى عباس را فرو مى نشاندند، در عین حال چگونه زیستن و چگونه در انتظار امام زمان غایب بودن را به رهروان حقیقى دین آموختند.

توجه خاص امام عسکری(ع) به تفسیر قرآن

حجت الاسلام دکتر محمد دشتی، عضو هیئت علمی جامعة المصطفی(ص) العالمیة درباره اقدامات مهم امام حسن عسکری(ع) گفت: یکی از محورهای قابل توجه و مورد اهمیت و اهتمام حضرت امام حسن عسکری(ع) آماده سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت است که در این خصوص امام سعی می کنند همه نکات علمی لازم و موارد نیاز شیعیان در این موارد و احیانا مشکلات مرتبط را به طور خاص مورد توجه و عنایت قرار دهند و شیعیان را برای ورود به عصر غیبت آماده کنند. رویکرد علمی حضرت هم به سمت آماده سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت بوده است. در این خصوص امام سعی می کردند شبهه ها را از ذهن مردم و شیعیان و حتی در ارتباط با کل جامعه اسلامی بزدایند.

وی ادامه داد: عنایت ائمه(ع) با توجه به شرایطی که در آن زندگی می کردند در وهله اول شیعیان ولی به طور عموم نسبت به همه مسلمانان و جامعه اسلامی بوده است. امام عسکری(ع) هم توجه خاصی داشتند تا جامعه را از نظر ارزشهای اسلامی و معارف اسلامی حفظ کنند. به همین خاطر با علم به اینکه توجه داشتند که دست شیعیان به زودی از دست امام معصوم(ع) کوتاه می شود در این شرایط سبک زندگی علمی خاصی را بنا نهادند.

عضو هیأت علمی جامعه المصطفی تصریح کرد: در این سبک زندگی علمی امام سعی می کنند پشتوانه علمی جامعه اسلامی و شیعیان را تقویت کنند. در این خصوص یکی از نکاتی که قابل توجه است در زمینه علوم قرآنی است. امام(ع) در این زمینه توجه خاصی به علوم قرآن و تفسیر قرآن داشتند که گزارشهایی داریم که دو دوره تفسیر قرآن از ایشان داریم که یکی از این تفاسیر ابن شهرآشوب مازندرانی در معالم العلما ذیل نام حسن بن خالد برقی قمی نقل می کند.

وی افزود: طبق نقل ابن شهرآشوب ایشان محضر امام عسکری(ع) را قبل از امامت درک می کند و در این حضور تفسیری جامع مشتمل بر ۱۲۰ جزء یا ۱۲۰ جلد را به املای امام دریافت می کند که گنجینه گران سنگی بوده که در قرن چهار و پنجم موجود بوده اما متأسفانه امروزه در دسترس ما نیست. از شگفتیهاست که امام(ع) که در شرایط امنیتی زندگی می کردند و ارتباط شیعیان با ایشان سخت بوده با چه اهتمام و شیوه هایی این تفسیر گران سنگ را القا کردند.

حجت الاسلام دشتی گفت: تفسیر دیگری نیز وجود داشت که توسط دو برادر اهل استراباد(شهری در نزدیکی گرگان فعلی که از بین رفته است) جمع آوری شده است که بخشهایی از آن امروزه موجود است. تثبیت جایگاه قرآن به عنوان بزرگترین معجزه پیامبر اکرم(ص) و به عنوان ثقل اکبر یکی از خدمات علمی آن حضرت است که اگر جایگاه آن به خطر بیفتد و ارزش و اعتبار آن تضعیف شود طبیعتا خسارت سنگینی متوجه اسلام و مسلمانان و آینده تاریخ اسلام می شد.

وی در پایان گفت: در روایات آمده است که یعقوب بن اسحاق کندی در اعتبار و صحت و استحکام قرآن کریم شک کرد. او که یکی از بزرگترین دانشمندان و فیلسوف آن زمان بود در حال نگارش کتابی در این مورد بود که امام عسکری(ع) از طریق یکی از شاگردانش برای او پیغامی فرستاد. امام به شاگردش آموخت که به او بگوید استاد ازکجا می دانی که منظور خداوند همین برداشت توست. احتمال نمی دهید در معانی ای که شما از قرآن برداشت کردید و تناقضات قرآن را استخراج کردید، احتمال دیگری در معنای آیات وجود داشته باشد؟! واقعا این کار و اقدام امام، اقدامی معجزه آسا بود. وقتی کندی این جملات را شنید دچار شوک شد و از شاگرد خواست که بگوید این را چه کسی گفته است؟ در نهایت وقتی شاگرد با اصرارهای کندی مجبور شد بگوید که این را أبومحمد حسن بن علی العسکری به من القا کرد که استاد اذعان و اعتراف کرد که چنین سؤالی از چنان شخصیتی شایسته و بایسته است و آن وقت کتاب نوشته شده را در آتش سوزاند.

نامه ها و مکتوبات امام عسکری(ع)

حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر پورامینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، درباره معارفی که از امام عسکری به شیعیان رسیده است به خبرنگار مهر گفت: بخشی از میراث فرهنگی و اجتماعی ائمه اطهار(ع) در قالب نامه است و غالب آن پاسخ ایشان به پرسش‌های مردم است و برخی نیز نامه های ارسالی از سوی ایشان برای یادآوری و راهنمایی نکات اخلاقی و اجتماعی است. دو مجموعه حدیثیِ شیعی به نام‌های «معادن الحکمه» ملامحسن فیض کاشانی و «مکاتیب الائمه» از آیت الله احمدی میانجی، گزارشی از این مکتوبات است. در این آثار، مکتوبات امام حسن عسکری(ع) نیز مندرج است مثلا در جلد ششم مکاتیب الائمه(ع) به ۱۳۸ نامه امام اشاره شده است؛ این مکتوبات با توجه به دوران سخت مراقبت ویژه از ایشان در منطقه نظامی سامراء برای ارتباط با پیروان و دوستان از اهمیت برخوردار است.

وی با بیان اینکه یکی از نامه ها به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری است، گفت: او فرد مورد اعتمادی است که او را از اصحاب امام عسکری(ع) برشمرده اند. امام با واسطه و بی واسطه برای او نامه نوشته بود. حضرت برای حفظ ارتباطات خود گاه با واسطه به یاران خود نامه می نوشتند که در این زمینه نامه‏ اى به وسیله محمد بن موسى نیشابورى به اسحاق به اسماعیل ارسال کرده بودند. همچنین به گزارش کتاب تحف العقول از جانب امام عسکری نامه ای در پاسخ به نامه اسحاق ارسال شده است که در این مکتوب نکته های مهمی در حوزه های مختلف وجود دارد. این نامه را می توان در حوزه مباحث اعتقادی قرار داد که به نوعی می تواند نوع ارتباط ما با خدا و امام را ترسیم کند؛ امام در فرازی از این نامه مرقوم کرده اند «در هر حال از خدا مدد خواسته شود. مبادا درباره خدا کوتاهى کنید که از زیان دیدگان باشید. دور و نابود باد کسى که از طاعت خدا روى تافته و اندرزهاى اولیاء او را نپذیرفته. همانا خداوند شما را به فرمانبردارى از خود و پیامبر خود و اولى الامر فرمان داده است».

حجت الاسلام پور امینی افزود: وقتی به سیره امام عسکری(ع) دقت می شود؛ توجه به اجرای اسلام با همۀ ابعاد آن در تمام عرصه‌های زندگی آدمی وجود دارد و می‌توان در دسته‌بندی مشخص و با ملاحظه ارتباطات انسان با خدا و خود و خلق و حتی طبیعت، زندگی مؤمنانه‌ای ساخت و با تکیه بر متن سخن و سیرۀ امام شیوۀ زیستن را مشق کرد. به عنوان مثال، امام بر شکر و سپاس پیوسته از خدا تأکید داشتند و می توان این نکته را در حوزه ارتباط انسان با خدا قرار داد. حضرت درباره ارتباط انسان با جامعه و تنظیم ارتباط دوستانه و سالم میان مومنان پای می فشرد؛ در نگاه ایشان «مؤمن براى مؤمن برکت است» ایشان می فرمود: «دو خصلت است که وراى آن دو چیزى نباشد: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران». امام مومنان از ستیزه جویی برحذر می داشت و می فرمود:«جدال مکن که آبرویت برود ».

وی گفت: یکی از اصول تربیتی، پند دهی به خویشاوند و دوست است ؛ اما مع الاسف غالب اوقات از پند ما کسی بهره ای نبرده و گاه نتیجه عکس داده است ؛ راه ارائه شده از سوی امام راهگشاست ایشان می فرماید: «هر که برادرش را نهانى پند دهد به حقیقت او را آراسته و هر که آشکارا پندش دهد در واقع او را به زشتى کاسته است ».

عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه افزود: حُسن معاشرت و رفت و آمدهای پیوسته و حضور در خانه های یکدیگر، از سیره های عملی امام است که امروزه می تواند برای مومنان جاری باشد؛ امام گاه مصلحت می دید و به شیعیان دستور می داد که بعد از نماز عشاء در خانه یکی از شیعیان که از پیش تعیین شده بود، گرد هم آیند تا با آنان دیدار کنند. شیعیان هم به دستور حضرت در آنجا گرد می آمدند و مشکلات و مسائل شرعی خود را با حضرت در میان می گذاشتند؛ این کار وقتی صورت می گرفت که امام به شدت از سوی مأموران حکومت عباسی تحت نظر بود.

وی در پایان با بیان اینکه بخش قابل توجهی از فرمایش امام ناظر به ساخت زندگی مؤمنانه شیعیان است؛گفت: نمونه های ذیل راه روشن شیعیان می توان باشد: در نمونه اول که مرحوم حرانی در کتاب تحف العقول بیان کرده است ، امام(ع) به شیعیانش فرمود: «شما را به پرهیزگارى خدا و پارسایى در دین خود و کوشش براى خدا و راستى گفتار و پرداخت امانت به کسى که امانتى به شما سپرده، از نکوکار و تبهکار، و طول سجده و خوش همسایگى سفارش مى‏کنم».

مظلومیت و مهجوریت امام عسکری(ع)

سعید طاووسی مسرور، استاد تاریخ اسلام نیز درباره دوره حیات امام یازدهم به خبرنگار مهر گفت: امام یازدهم شیعیان نام شریفشان حسن بن علی و کنیه مبارکشان ابومحمد است، ایشان در هشتم ربیع‌الثانی سال ۲۳۲ هـ ق. در شهر مدینه متولد شدند. احمد بن عبیدالله بن خاقان که وکیل خراج شهر قم از سوی خلفای عباسی بوده و دشمنی و کینه شدیدی از شیعیان و ائمه(ع) در دل داشته، امام عسکری(ع) را این‌گونه وصف می‌کند: حسن بن علی(ع) جوانی گندمگون با قامتی نیکو، صورتی زیبا و اندامی موزون، با جلالت و هیبت بود. مشهورترین لقب ایشان «عسکری» است که برگرفته از «عسکر سامرا» است، شهر سامرا در بدو تأسیس پادگان بود، لذا به امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) لقب عسکریین داده‌اند. لقب دیگر حضرت «الزکیّ» است که نشان‌دهنده پاکی ایشان و همچنین «الصامت» به ‌معنای «ساکت» به جهت زندگی اجباری در محدودیت و انزوای آن امام(ع) بزرگوار است. از دیگر عناوینی که برای آن حضرت مورد استفاده قرار می‌گرفت، عنوان «ابن الرضا(ع)» بود که این لقب برای امام هادی(ع) و امام جواد(ع) نیز اطلاق می‌شد که به جهت شرافت خاص امام رضا(ع) و مقبولیت ایشان نزد تمامی مسلمانان بود. خصوصاً اینکه امام رضا(ع) به مقام ولایتعهدی مأمون برگزیده شده بودند، نزد تمامی مسلمین حتی اهل سنت شخصیت محوری در میان ائمه(ع) محسوب می‌شدند.

وی گفت: امام عسکری(ع) در سال ۲۳۳هـ. بالاجبار در حالی‌ که تنها یک سال داشتند، همراه پدر بزرگوارشان به شهر سامرا منتقل شدند و بعد از آن دیگر به ایشان اجازه خروج از سامرا داده نشد، به‌ طوری که ایشان به سفر حج و عمره نیز مشرف نشدند، لذا به شیعیان توصیه می‌شود هنگامی ‌که حج یا عمره به جای می‌آورند، به نیابت از امام عسکری(ع) نیز یکبار اعمال را به جای آورند. از حضرتش نقل شده که در امامت هیچ امامی به اندازه‌ای که در امامت من تردید شد، تردید و شک بوجود نیامد، در حالی ‌که به همان ادله‌ای که امامان قبل از من امام بودند من نیز امام هستم. به‌ عبارت دیگر اگر وجود امام در جامعه و در میان مردم لزوم دارد، من نیز امام هستم.

وی افزود: امام هادی(ع) پسری با نام «سید محمد» داشتند که بسیار انسان شریف و نیکو سرشتی بودند. سید محمد از امام عسکری(ع) بزرگ‌تر بود، اما در زمان امامت حضرت هادی(ع) از دنیا رفت و قبر شریفش در حوالی شهر سامرا زیارتگاه عاشقان است. حدیثی در میان شیعیان ایجاد شبهه کرده است؛ در این حدیث آمده است: هنگامی‌که محمد بن علی النقی(ع) وفات کرد، حضرت به امام حسن عسکری(ع) فرمودند که برای خدا شکری تازه کن که درباره تو امری پدید آورده است. با این حدیث برخی از شیعیان به شک افتاند که قرار بر این بوده که سید محمد به امامت برسد، اما با وفات وی امامت به حضرت عسکری(ع) منتقل شده است، در برابر این شبهه باید به منابع قدیمی شیعه رجوع کرد، اولاً امام هادی(ع) چهارماه قبل از شهادتشان شیعیان را بر امامت امام عسکری(ع) گواه گرفتند و این واقعه قبل از وفات سید محمد بوده است البته برای اینکه شبهه‌ای برای شیعیان به‌ وجود نیاید، در زمان حیات سید محمد وقتی از امام هادی(ع) در مورد جانشین شان برای در امر امامت سؤال می‌کردند، حضرت امام حسن عسکری(ع) را نشان می‌دادند. در کتاب شریف «الکافی» از قول علی بن عمر نوفلی نقل شده است که در صحن منزل امام هادی(ع) به خدمت ایشان رسیدم و پسرش محمد از کنار ما عبور کرد. به حضرت عرض کردم: قربانتان گردم، آیا صاحب ما بعد از شما ایشان هستند؟ حضرت پاسخ گفتند: نه صاحب شما بعد از من، حسن(ع) است.

این استاد تاریخ اسلام اضافه کرد: همچنین شیخ طوسی در کتاب شریف «الغیبه» از احمد بن عیسی علوی نقل می‌کند که بر ابوالحسن الهادی (ع) در قریه ثریا ـ روستایی نزدیک مدینه که امام کاظم(ع) آن را بنا نهاده بودند ـ وارد شدیم و به آن حضرت سلام کردیم. ابوجعفر[سید محمد] و ابو محمد(ع) همزمان وارد شدند. ما ابتدا به جهت احترام به سمت برادر بزرگتر یعنی سید محمد رفتیم، اما امام هادی(ع) فرمودند او صاحب شما نیست و درحالی‌ که به ابومحمد(ع) اشاره می‌کردند فرمودند: «برشما باد به صاحبتان» از این مطالب مشخص می‌شود که در زمان حیات سید محمد نیز امام هادی(ع)، امام عسکری(ع) را جانشین خود معرفی می‌کردند.

طاووسی با بیان اینکه تنها تعداد محدودی از شیعیان قائل به امامت سید محمد شدند و اطراف حضرت را خالی کردند، گفت: عده‌ای دیگر نیز به امامت جعفر، دیگر برادر حضرت عسکری(ع) که مشهور به جعفر کذاب است و ادعای امامت می ‌کرد، اعتقاد پیدا کردند، اما اکثریت شیعه به امامت امام حسن عسکری(ع) پای بند و راسخانه معتقد باقی ماندند که به این عده «قطعیه» یعنی کسانی ‌که در امامت دوازده امام از قطع و یقین برخوردارند، گفته می‌شود.

وی درباره محدودیت ها و نظارت هایی که بر ایشان اعمال می شد گفت: دوران امامت آن حضرت(ع) شش سال بود که از سال ۲۵۴هـ. تا ۲۶۰هـ. ادامه پیدا کرد. ایشان زندگی فوق‌العاده در محدودیت و تحت نظارت داشتند که در واقع اقامت طولانی مدت ایشان در سامرا به‌ نوعی بازداشت به حساب می‌آمد. امام(ع) نیز مجبور بودند که هر دوشنبه و پنج شنبه در دارالخلافه سامرا حاضر شوند و عدم خروجشان از شهر را به اطلاع دستگاه خلافت برسانند. در حالی‌ که این رفتار در شأن امام(ع) نبود، ولی با این وجود حضرت همچون شهروند بسیار عادی زندگی می‌کردند و به‌ شدت تقیه و احتیاط داشتند.

وی در پایان گفت: شیعیان نیز بسیار برای دیدار امام(ع) و پرسش مسائل و مشکلاتشان با سختی مواجه بودند، به‌طوری‌که ساعت‌ها بر سر راه امام(ع) می‌نشستند که اگر نمی‌توانند با ایشان سخن گویند حداقل امامشان را زیارت کنند. حدیثی در کتاب «الخرایج و الجرائح» از قطب راوندی نقل شده که اوج مظلومیت و مهجوریت امام عسکری(ع) و شیعیان ایشان را می‌رساند. در این حدیث حضرت فرموده‌اند: «روزی که من به سمت دارالخلافه می‌روم، نه به من سلام کنید و نه حتی با دست به من اشاره کنید، زیرا که در امان نیستید.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۴ ، ۰۹:۱۱
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

بیست‌وچهارم ذی‌الحجه روز مباهله نام گرفته است. در این روز که روز نزول آیه «تطهیر» نیز هست، خداوند بر ارزش‌ها و فضیلت‌های اهل بیت (ع) و جایگاه راستین آنان در درک و شناخت اسلام راستین مهر تأییدی دیگر زد.

روایات فراوانی در منابع معروف و دست اول اهل سنّت و منابع اهل بیت(علیهم السلام)آمده است، که با صراحت می‌گوید: آیه مباهله درباره علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شده است.

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، مباهله در اصل از ماده بَهْل (بر وزن اَهْل) به معنی رها کردن است. به همین جهت هنگامی که حیوان را به حال خود واگذارند و پستان آن‌را برای جلوگیری از نوشیدن نوزادش در کیسه قرار ندهند به آن حیوان باهِل می‌گویند و از این رو ابتهال در دعا به معنی تضرّع و واگذاری کار به خدا است.

و گاه این واژه را به معنی هلاکت و لعن و دوری از خدا معنی کرده‌اند آن نیز به خاطر رها کردن و واگذار نمودن بنده به حال خویش و خروج از سایه لطف خداست، اما از نظر مفهوم متداول که در آیه به آن اشاره شده، مباهله به معنی نفرین کردن دو نفر به همدیگر است. به این ترتیب که وقتی استدلالات منطقی سودی نداشت، افرادی که با هم درباره یک مسأله مهمّ دینی گفت‌وگو دارند در یک جا جمع می‌شوند و به درگاه خدا تضرّع می‌کنند و از او می‌خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند، همان کاری که پیامبر اسلام(ص)در برابر مسیحیان نجران کرد، که در آیه 61 سوره آل عمران به آن اشاره شده است.

در این آیه می‌خوانیم:( فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ ئِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعنَةَ اللهِ عَلی الکاذِبینَ)

«هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، (باز) کسانی درباره مسیح با تو به ستیز برخیزند، بگو: "بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت کنیم، شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله (و نفرین) کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم"».

این آیه به ضمیمه آیاتی که قبل و بعد از آن نازل شده، نشان می‌دهد که در برابر پافشاری مسیحیان در عقاید باطل خود، از جمله ادعای الوهیت حضرت مسیح(علیه السلام) و عدم کارایی منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، پیامبر(ص) مأمور می‌شود که از طریق مباهله وارد شود، و صدق گفتار خود را از این طریق خاصّ و روحانی به ثبوت برساند، یعنی با آنها مباهله کند تا راستگو از دروغگو شناخته شود!

تفسیر آیه

«هر گاه (مسیحیان) بعد از علم و دانشی که به تو رسیده (درباره نفی الوهیت مسیح(علیه السلام) و تثلیت و انحرافاتی از این قبیل) با تو به بحث و ستیز برخیزند، به آنها بگو: "ما فرزندان خود را دعوت کنیم شما نیز فرزندان خود را ( فَمَن حاجَّکَ فیهِ مَن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُم)، ما زنان خویش را دعوت نماییم و شما نیز زنان خود را، (وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ)، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت می‌نماییم و شما نیز نفوس خود ( وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَکُمْ).

آنگاه مباهله (نفرین) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم: ( ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَیَ الکاذِبینَ).

بدون تردید از نظر تاریخی این مسئله واقع شد. یعنی پیامبر(صلی الله علیه وآله) گروهی را انتخاب کرد و همراه خود برای مباهله آورد.

در روایات اسلامی که مفسّران و محدّثان نقل کرده‌اند آمده است «هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر(ص) به مسیحیان نجران پیشنهاد مباهله داد، بزرگان مسیحی از پیامبر(ص)یک روز مهلت خواستند، تا در این باره به شور بنشینند. اسقف (اعظم) به آنها گفت: "نگاه کنید، اگر فردا محمد با فرزند و خانواده‌اش برای مباهله آمد از مباهله با او بپرهیزید، و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد".

فردا که شد که پیامبر(ص) آمد، در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود و حسن و حسین(علیهما السلام) پیش روی او حرکت می‌کردند، و فاطمه(علیها السلام) پشت سر او. مسیحیان و در پیشاپیش آنان" اسقف اعظم آنان بیرون آمدند. هنگامی که پیامبر(ص) را با همراهان مشاهده کرد، پرسید: اینها چه کسانی هستند؟" گفتند: "این یکی، پسر عمو و داماد او است، و این دختر زاده‌های او هستند، و این بانو، دختر او است که از همه نزد او گرامی‌تر است." اسقف نگاهی کرد و گفت: "من مردی را می‌بینم که مصمّم و با جرأت در مباهله آمده و می‌ترسم او راستگو باشد، و اگر راستگو باشد بلای عظیمی بر ما وارد خواهد شد." سپس گفت: "ای ابوالقاسم (محمد(ص)) ما با تو مباهله نخواهیم کرد، بیا با هم صلح کنیم"»!

و در بعضی از روایات آمده که اسقف اعظم گفت: «من صورت‌هایی را می‌نگرم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند چنین خواهد شد! پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد»!

همین مضمون با تفاوت‌هایی که به اصل قضیه ضرر نمی‌زند، در بسیاری از تفاسیر دیگر نیز آمده است، مانند تفسیر فخر رازی (جلد 8، صفحه 10) و قرطبی (جلد 2، صفحه 1346) و روح البیان (جلد 2، صفحه 44) و روح المعانی (جلد 3، صفحه 188) و بحر المحیط (جلد 2، صفحه 472) تفسیر بیضاوی (ذیل آیه مورد بحث) و تفاسیر دیگر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۸
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

مأمون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شیعی خود را به خود خوشبین و دست و زبان تند آنان را از خود و خلافت خود منصرف سازد بلکه حتی علی‌بن‌موسی مایه‌ی امان و اطمینان و تقویت روحیه آنان نیز شده است، در مدینه و مکه و دیگر اقطار مهم اسلامی نه فقط نام علی‌بن‌موسی به تهمت حرص بدنیا و عشق به مقام و منصب از رونق نیفتاده بلکه حشمت ظاهری بر عزت معنوی او افزوده شده و زبان ستایش‌گران پس از ده‌ها سال به فضل و رتبه معنوی پدران مظلوم و معصوم او گشوده شده است.

آهسته قدم برمی‏داری، ذکر گویان از کوچه خیابان های اطراف حرم می گذری، نزدیک‏تر که می‏ شوی ناگهان قلبت تندتر می‏زند، انگار که هم تو منتظر دیدن روی ماهش بودی، هم او منتظر دیدنت بوده، بالاخره خودت را به قطعه‌‏ای از بهشت می ‏رسانی، شاید دوست داری از باب الجواد(ع) وارد صحن شوی شاید هم از باب الرضا(ع)، سلام می‏کنی، چشمت مست تماشای گنبد طلا می‌شود، مروارید اشکت سرازیر می شود، چشمانت را بستی و بو می کشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام الرئوف، اینجاست که احساس تازگی می‏ کنی و فارغ از دلبستگی‏ های دنیا به عشق بازی با مولایت مشغول می ‏شوی، زیر لب رضا رضا می کنی؛ با اینکه جواب سؤال را می‏ دانی می پرسی: "یا ابالحسن در این شلوغی هوای مرا هم داری؟" که البته زود جواب را خودت می دهی که "اگر هوایت را نداشت تو اینجا نبودی!" دیگر دلت را جا گذاشتی در حرم و گره‏ اش زدی به زلف یار...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۱۸
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی می‌فرمود: در یک شب زمستانی دچار بی‌خوابی شدم. خواستم بروم حرم ولی دیدم هنوز وقت حرم نشده و درهای حرم به این زودی باز نمی‌شود. دوباره خوابیدم و دستم را زیر سرم نهادم که اگر خوابم برد، خواب نمانم. در عالم رویا به محضر حضرت معصومه (س) رسیدم.
ایشان فرمود: بلند شو برو حرم عده‌ای از زوار من پشت در حرم از سرما هلاک می‌شوند، آنها را نجات بده. آیت الله مرعشی نجفی می‌فرمود: از خواب بیدار شدم و با عجله لباس پوشیدم و به سوی حرم حرکت کردم.
دیدم عده‌ای زوار که لباس مخصوص هندی‌ها و پاکستانی‌ها را بر تن داشتند، پشت حرم از سرما می‌لرزند. در را زدم یکی از خدام به نام حاج حبیب چون صدای مرا شناخت در را باز کرد. در معیت آن زائران وارد حرم شدیم آنها مشغول زیارت شدند. من نیز آب خواستم و وضو گرفتم و مشغول نماز و زیارت شدم.




تقدیم به حضرت فاطمه معصومه(س)

با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!
درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو

صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما
به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو
 
گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم
باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان، بانو
 
باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...

شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو
 
شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو
 
این غزل گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی
زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو
!
کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است
زادگاه من و مزار من است، مرگ یک روز بی گمان...

سید حمیدرضا برقعی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۱
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم


روزهای عمر ما در واقع کارنامه زندگی ماست و هر چه انجام دهیم، در این کارنامه ثبت می‌شود. پس تا آنجا که ممکن است، باید در انجام دادن عمل صالح کوشید و آن را برای روزی که هیچ چیز جز عمل صالح و قلب سلیم به کار نمی‌آید، ذخیره نمود. اگر آدمی بداند که با هر عمل نیک خود، درجه‌ای بر درجات او در جهان آخرت افزوده می‌شود، هیچ‌گاه به سستی و کاهلی تن نمی‌دهد، بلکه هر آن به سوی یک عمل خیر و صالح گام برمی‌دارد؛ اعمال صالحی که قرین و یار او در جهان برزخ و آخرت خواهند بود. ازاین‌رو، حضرت علی (عَلیه السَلام) می‌فرمایند: الْایَّامُ صَحائفُ آجالِکُمْ فَخَلِّدُوها بِاحْسَنِ اعْمالِکُمْ؛ ایام، نامه‌های عمر شمایند. پس آنها را با بهترین کارهایتان جاودانه کنید.
در سخنی دیگر که اهل سنت آن را نقل کرده‌اند، آن حضرت چنین هشدار می‌دهند: السَّاعاتُ تَهْضُمُ عُمْرَکَ؛ ساعت ‌ها از عمر تو می کاهند.

از این رو می توان بیان داشت که فرصت و ابر همانندند و به سرعت می‌گذرند و بازگشتی ندارند. هنر آدمی در بهره‌برداری درست از وقت است. اگر انسان تلاش کند از هر فرصتی که برایش پیش می‌آید، استفاده کند، موفقیت‌های شایان توجهی به دست خواهد آورد. در حقیقت، فرصت ‌های زندگی انسان لطف‌ هایی است که پروردگار جهان به آدمی عطا کرده است و او باید از این الطاف الهی استفاده بهینه کند تا بتواند راه کمال و سعادت را بپیماید. پس اگر به موقع از آنها استفاده نکند، ممکن است درهای خیر و نیکویی به روی او بسته شود. امام پارسایان علی (عَلیه السَلام) می‌فرماید: إِضاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ؛ از دست دادن فرصت موجب اندوه خواهد شد.
حال که چنین است، باید به کلام دیگر آن حضرت عمل کرد که اهل سنت نقل کرده‌اند: بَادِرْ الْفُرصَةَ قَبْلَ انْ تَکُونَ غُصَّةً؛ فرصت‌ ها را دریاب پیش از آنکه موجب اندوه شود.

منابع:

1-متقی، کنزالعمال، ج 16: 177.

2-آمدی، غررالحکم، ج 2، 130.

*حسین اسحاقی، چگونه زیستن: درسهایی از چشمه‌سار حکمت امام علی (ع) به روایت شیعه و سنی: 58-57.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۴
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم.
گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» و شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول».

ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضاً مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند ...

 

http://www.mandagarana.ir/wp-content/uploads/2015/08/masjed.jpg

نمازت را نیز قضا کن

مرد زاهدی، روزی به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت. هنگام غذا خوردن فرا رسید. زاهد از عادت همیشگی غذا کمتر خورد .
بعد از غذا، نوبت نماز خواندن رسید. مرد زاهد به نماز ایستاد، اما بر خلاف همیشگی، نماز را طولانی به جا آورد. پس از آنکه به خانه رسید، از همسرش طعام خواست.
پسر او که همراهش بود، با تعجب پرسید: مگر در مهمانی به اندازه کافی غذا نخوردی؟
پدر گفت: کم خوردم تا آدم پرخوری جلوه نکنم و برای روزهای آینده برای خود موقعیتی کسب کنم !
پسر با شنیدن شرح ریا کاری پدر به او گفت: پدر جان! نمازت را نیز  قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید !

مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضاً مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند ...

دو داستانی که در بالا ذکر شده، به طرق مختلف در زندگی هر یک از ما گاهاً اتفاق افتاده است ... یا برای خودمان یا در رفتار آدم های اطرافمان مشاهده کرده ایم... در درجه بندی های مختلف ... کم یا زیاد ... کم رنگ یا پر رنگ ...

موضوع ریا یکی از مهم ترین موضوعاتی است که ما در رفتارها و اعمالمان خیلی باید به آن توجه داشته باشیم ... در انفاق کردن هایمان ... در نیت هایمان ...

خطرناک بودن ریا آن وقت بدن را می لرزاند که این روایت از پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله را می خوانیم:

«ان اخوف ما اخاف علیکم الشرک الاصغر قالوا و ما الشرک الاصغر یا رسول الله؟ قال الریا، یقول الله تعالی یوم القیامه اذا جاء الناس باعمالهم اذ هبوا الی الذین کنتم ترائون فی الدنیا، فانظروا هل تجدون عندهم من جزاء ؟!

خطرناک ترین چیزی که از آن بر شما می ترسم، شرک اصغر است اصحاب گفتند شرک اصغر چیست ای رسول خدا؟ فرمود: ریاکاری، روز قیامت هنگامی که مردم با اعمال خود در پیشگاه خدا حاضر می شوند، پروردگار به آنها که در دنیا ریا کردند می فرماید: به سراغ کسانی که به خاطر آنها ریا کردید بروید، ببینید پاداشی نزد آنها می یابید» (بحار الأنوار، ج 72، ص 303)

 

 

ریاکاران چه کسانی هستند؟

قرآن کریم در آیات نورانی خود  ریاکاران را معرفی می کند:
کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت ندارند:
«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الاذَی کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَ لاَ یُوْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ» (بقره/264)
با توجه به تفسیری که در مورد این آیه آمده است افرادی را که صدقه می‌ دهند و به دنبالش منّت می‌ گذارند و اذیّت می ‌کنند تشبیه به افراد ریاکار بی ‌ایمان کرده که صدقاتشان باطل و بی ‌اجر است. (طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، سید محمد باقر همدانی، ج2، ص597)

عمل شخص ریاکار از ابتدای عملش باطل است چون چنین شخصی اصلاً ایمان به خدا و روز جزا ندارد که از او کاری پذیرفته شود.

منافقان:

«إِنَّ الْمُنَافِقِینَ ... یُرَآوُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً » (نساء/142)
«منافقان... هنگامی که به نماز بر می ‌خیزند با کسالت بر می ‌خیزند و در برابر مردم ریا می‌ کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی ‌نمایند.»

تکذیب کنندگان روز جزا:

«ارَایتَ الَذی یُکَذِّبُ بِالدِین... الَذینَ هُم یُراوُون» (ماعون/1و6)
«آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار می ‌کند دیدی؟!... همان کسانی که ریا می‌ کنند.»

همنشینان شیطان:

« وَ الَّذِینَ یُنفِقُونَ اَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ وَ لاَ یُوْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَ مَن یَکُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِینًا فَسَاء قِرِینًا »(نساء/38)
«و آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می‌ کنند و ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و هم نشین آنهاست) و کسی که شیطان قرین او باشد بد همنشین و قرینی است.»

هر چه فکر کردم، دیدم در نفسم یک تغییری هست در صورتی که مثل شیخ بهایی پشت سر من نماز بخواند. این بود که از ترس ریا نماز نخواندم. 

 ریاکار از محبت خدا به دور است

« ...إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا...و َالَّذِینَ یُنفِقُونَ اَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ...» (نساء/36-38)
«... خداوند کسی را که متکبر و فخر فروش است دوست نمی ‌دارد...و آنها کسانی هستند که احوال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می کنند...»

ریاکاری شرک است

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده:
«کُلُّ رئاءٍ شِرْکٌ إنَّه مَنْ عَمِلَ لِلنّاسِ کان ثَوابُهُ عَلَی النّاسِ و من عَمِلَ للهِ کان ثوابُهُ عَلَی اللهِ»
«هرگونه ریایی شرک است، هر کس برای مردم کار کند پاداشش به عهدۀ مردم است و هر کس برای خدا کار کند ثوابش بر خداست.» (مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج 13، ص 407)

ریا که به جای خود، از ترس ریا فرار کنیم

مولا عبد اللّه شوشتری به منزل شیخ بهایی رفت. وقت نماز شد. شیخ بهایی از او خواست که نماز جماعت بخواند. مرحوم شوشتری مقداری فکر کرد، جوابی نداد و با سرعت به منزل خود برگشت.

بعضی از دوستان از او سوال کردند که آقا شما با اهتمامی که به نماز اوّل وقت دارید، چرا در منزل شیخ بهایی نماز نخواندید؟

گفت: هر چه فکر کردم، دیدم در نفسم یک تغییری هست در صورتی که مثل شیخ بهایی پشت سر من نماز بخواند. این بود که از  ترس ریا نماز نخواندم.

منابع :

سایت حوزه

سایت پژوهش

مجله شمیم معرفت، مبلغان - شماره 99

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۴
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

پرسش: حضرت عبدالعظیم حسنی که بود و کجا می زیست و چگونه و در چه تاریخی به شهادت رسید؟

حضرت عبدالعظیم بن عبداللّه بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب، از بزرگان روات و علما و صاحب ورع و تقوا است و از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی (ع) و احادیث بسیار از ایشان روایت کرد. در منزلت و مقام وی آمده است که مردی از اهل ری به خدمت حضرت علی بن محمد النقی امام هادی (ع) رفت. حضرت پرسید: کجا بودی؟ او گفت: به زیارت امام حسین(ع) رفته بودم. امام فرمود: اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شما است زیارت می کردی مانند کسی بودی که امام حسین (ع) را زیارت کرده باشد. (۱)

احمد بن خالد برقی می گوید: عبدالعظیم حسنی از دست حاکم و سلطان زمان خودش فراری شد و در خانه مردی از شیعیان در ری پنهان شد. در آن خانه عبادت می کرد و روزها روزه می گرفت و شب ها به عبادت می پرداخت و مخفیانه از خانه برای زیارت قبری که نزدیک محلّ سکونت وی بود، بیرون می رفت و می گفت : این قبرِمردی از فرزندان موسی بن جعفر است. کم کم خبر ایشان در بین شیعیان پخش شد و گروه گروه به دیدار حضرت عبدالعظیم می آمدند. شخصی از شیعیان پیامبر را در خواب دید که فرمود: مردی از فرزندان من نزد درخت سیب درباغ عبدالجبار بن عبدالوهاب دفن خواهد شد. حضرت عبدالعظیم مریض شد و بعد از مدتی فوت کرد و در جیب لباسش نوشته ای یافتند که در آن نوشته بود: من ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبداللّه بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب (ع) هستم. (۲)

حضرت عبدالعظیم از نوادگان حضرت امام حسن(ع) می باشد و از اصحاب امام جواد و امام هادی (ع) بود و عقاید خود را بر امام هادی (ع) عرضه داشت و امام او را تأیید کرد. مناسب است ما این روایت را نقل کنیم. شیخ صدوق (ره) و غیر ایشان از جناب عبدالعظیم روایت کرده اند که فرمود: بر آقای خودم، حضرت امام هادی (ع) وارد شدم. چون مرا دید فرمود: مرحبا به تو ای ابوالقاسم! تو ولیّ ما هستی. عرض کردم : ای فرزند رسول خدا! می خواهم دین خود را بر شما عرضه کنم. اگر مورد پسند شما است تأیید بفرمایید و اگر ناپسنداست راهنماییم کنید.

من عقیده دارم خدا، واحد و یگانه است و مثل و مانندی ندارد و جسم و صورت و عرض و جوهر نیست، بلکه پدیدآورنده اجسام و صورتهاست. پروردگار و مالک هر چیزی است. او مالک و صاحب هر چیزی است.

عقیده دارم محمد(ص) پیامبر و رسول و آخرین آنان است و بعد از او پیامبری نخواهد بود و تا روز قیامت دین آن حضرت اسلام خواهد بود و شریعت دیگری نخواهد بود.

عقیده دارم امام و خلیفه و ولیّ امر بعد از پیامبر(ص) امیرالمؤمنین (ع) و بعد از آن حسن (ع) و بعد حسین (ع) و علی بن الحسین و بعد محمد بن علی و سپس جعفر بن محمد و بعد موسی بن جعفر و بعد علی بن موسی و سپس محمد بن علی است و بعد شما را امام می دانم.

حضرت فرمود: بعد از من پسرم حسن و بعد از او مهدی (ع) خواهد بود که کسی او را نمی بیند و از نظرها غائب خواهد بود و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از این که پر از ظلم و جور شده باشد.

گفتم : عقیده دارم دوست ایشان دوست خداست و دشمن ایشان دشمن خدااست و اطاعت ایشان واجب ومعصیت اینان معصیت خدا است.

عقیده دارم معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و میزان حق است و قیامت خواهد آمد و همه زنده خواهیم شد.

پس امام هادی (ع) فرمود: ای ابوالقاسم! به خدا این است دین پسندیده ثابت. بر همین اعتقاد بمان. خداوند تو را براین اعتقاد محافظت کند. (۳)

حضرت عبدالعظیم (ع) در حدود سال ۲۵۰یا ۲۵۲از دنیا رفت. (۴)

پی نوشت ها:

۱.شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج ۱ ص ۲۴۶.

۲.الخوئی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۰ ص ۴۶.

۳.منتهی الآمال، ج ۲ ص ۳۹۲.

۴.محمد جواد نجفی، ستارگان درخشان، ج ۴ ۲۱۹.


پرسش: در مورد حضرت عبدالعظیم حسنی و زندگانی او توضیح دهید؟

ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب ـ علیهما السّلام ـ از سادات حسنی و از بزرگان این خاندان و مورد احترام امامان عصر خود و از راویان موثق بوده است. زندگی امامزاده عبدالعظیم حسنی از حیث تولّد، تعداد امامانی که وی آنان را درک کرده و نیز تاریخ وفاتش به طور مشخص و معین در منابع ذکر نشده است و هر آنچه هست مورد اختلاف است. برخی تولد ایشان را در سال ۱۷۳ هجری قمری در زمان امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ در مدینه دانسته اند و بنابراین نقل، آن جناب ده ساله بوده اند که امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ از دنیا رفته است. [۱]

برخی دیگر از منابع تولد وی را در سال ۲۰۲ هجری دانسته اند ولیکن مأخذ آن را ذکر نکرده اند و این گفته مدرک درستی ندارد، زیرا حضرت عبدالعظیم راوی هشام بن حکم است و او در سال ۱۹۸ هجری در گذشته است و به گفته برخی منابع حضرت عبدالعظیم محضر مبارک حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ را نیز درک نموده و حال این که آن جناب در سال ۲۰۳ هجری به شهادت رسیدند. [۲] در مقابل چنین منابعی که ذکر نموده اند ایشان ایام زندگانی حضرت امام موسی بن جعفر و امام رضا ـ علیهما السّلام ـ را درک نموده است.

مؤلف کتاب روح و ریحان می نویسد که حضرت عبدالعظیم حسنی خدمت سه امام از ائمه ـ علیهم السّلام ـ یعنی امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری ـ علیهم السّلام ـ را درک کرده و هرگز و به طور تحقیق خدمت حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ شرفیاب نشده است و بعضی از روایاتی که آن جناب از حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ نقل کرده است به واسطه اصحاب است. [۳]

شیخ طوسی عبدالعظیم حسنی را در رجال خویش در زمرة اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری ـ علیهما السّلام ـ ذکر کرده است [۴] و آنچه از منابع در رابطه با آن جناب به دست می آید این است که: وی فرزند عبدالله بن علی از نوادگان امام حسن مجتبی ـ علیه السّلام ـ و نام مادرش فاطمه بنت عقبة بن قیس بود. حضرت عبدالعظیم از همسرش به نام خدیجه بنت قاسم بن حسن بن زید که دختر عموی خویش بود. [۵] پسری داشت به نام محمد که وی نیز همانند پدر بزرگوارش فردی زاهد و شریف بود [۶] و دختری داشت به نام «ام سلمه» که همسر محمد بن ابراهیم بن ابراهیم بن حسن گردید. [۷] و به طور قطع زندگانی وی مصادف بود با ایام زندگانی دو امام معصوم یعنی امام جواد و امام هادی ـ علیهما السّلام ـ. و از طرف آن بزرگواران شدیداً مورد احترام و محل اعتماد و اطمینان بوده است، وی نیز در تعظیم و اکرام آن حضرات اهتمام فراوان داشت. او دین خود را به محضر امام هادی ـ علیه السّلام ـ عرضه داشت که حضرت فرمودند: به خدا قسم این همان دینی است که خداوند نسبت به بندگانش به آن رضایت داده است. [۸]

بنابر آنچه از مطالب تذکره نویسان اسلامی بر می آید حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه الرحمه ـ در حدود سال ۲۵۰ ه‌ ق بر حسب امر مبارک امام علی النقی الهادی ـ علیه السّلام ـ برای ترویج و تبلیغ احکام دین مبین اسلام و پیشوائی جماعت شیعیان از عراق وارد شهر ری گردید [۹] نجاشی در رجال خویش از احمد بن محمد بن خالد برقی روایت کرده است که:

عبدالعظیم حسنی از ترس سلاطین جور وارد ری شد و به طور مخفیانه در خانه مردی از شیعیان در منطقه "سکة الموالی" اقامت گزید و در آنجا روزها را روزه و شب ها را به نماز می گذرانید و مخفیانه از آن خانه خارج شده و قبری که متعلق به یکی از اولاد حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ بود را زیارت می کرد تا این که شیعیان یکی پس از دیگری وی را شناختند و در نهایت یکی از شیعیان در خواب حضرت رسول اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ را دید که فرمود: از فرزندان من مردی از " سکة الموالی" به باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب حمل شده و در زیر درخت سیبی دفن خواهد شد و اشاره به مکانی کرد که آن جانب در آنجا دفن گردیده است.

آن مرد شیعی برای خرید آن درخت و اطراف آن از صاحبش به آنجا رفت. صاحب باغ گفت به چه منظور می خواهی آنجا را بخری مرد رؤیای خود را تعریف کرد صاحب باغ گفت من نیز همانند آن رؤیا را دیده ام و بدین جهت این درخت را با باغ به آن مرد بزرگوار (یعنی عبدالعظیم حسنی) و جمیع شیعیان وقف نمودم که در آنجا دفن شوند.

چون حضرت عبدالعظیم وفات یافت در جیبش نوشته ای یافتند که خود در آن چنین نوشته بود "أنا ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب ـ علیهم السّلام ـ".[۱۰]

در مورد تاریخ وفات حضرت عبدالعظیم حسنی، برخی منابع ذکر کرده اند که وی به دست عمّال سلطان عباسی به شهادت رسیده است. به طور دقیق مشخص نیست ولی چون از اخبار به دست می آید که وی در زمان المعتز بالله عباسی (متوفی ۲۵۵ هجری) هجرت کرده و حضرت امام هادی در سال ۲۵۴ هجری به شهادت رسیده اند و توقف آن بزرگوار در ری زیاد طولانی نبوده است لذا می توان نتیجه گرفت که وفات حضرت عبدالعظیم ـ علیه السّلام ـ در حدود سال های ۲۵۴ و ۲۵۵ هجری واقع شده باشد. [۱۱]

عبدالعظیم حسنی در ایام زندگی خود تألیفاتی هم داشته که نام دو کتاب او برای ما حفظ شده است یکی از آنها کتابی است به نام "خطب امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ" که نجاشی در رجال خود آن را ذکر کرده [۱۲] و دوم کتابی به نام "یوم و لیله" می باشد که در رساله صاحب بن عباد ذکر شده است. [۱۳]

برای حسن ختام، روایت معتبری که در رابطه با زیارت قبر حضرت عبدالعظیم حسنی از امام علی النقی ـ علیه السّلام ـ وارد شده را ذکر می کنیم:

به سند معتبر منقول است که شخصی از اهل ری خدمت حضرت امام علی النقی ـ علیه السّلام ـ، مشرف شد حضرت فرمود: کجا بودی. وی عرض کرد: به زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ رفته بودم. حضرت فرمودند:

اما انک لو زرت قبر عبدالعظیم لکنت کمن زار قبر الحسین ـ علیه السّلام ـ.

اگر زیارت می کردی عبدالعظیم را، هر آینه مانند کسی بودی که زیارت کرده باشد امام حسین ـ علیه السّلام ـ. را. [۱۴]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. زندگی نامه حضرت عبدالعظیم - عزیزالله عطاری.

۲. شناختنامه حضرت عبدالعظیم حسنی - سید مجتبی صحفی و علی اکبر زمانی نژاد.

۳. تاریخ آستانه ری، عبدالله عقیلی.

۴. اینجا کربلاست، حرم حرم حسین(ع) است - حسین موذنی.

۵. خبات النعیم فی احوال سید نا الشریف عبدالعظیم - ملا محمد اسماعیل فدایی اراکی.

پی نوشتها:

[۱] . ربانی، هادی و زمانی نژاد، شناخت نامة حضرت عبدالعظیم حسنی -علیه السلام- و شهر ری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ اول، بهار ۱۳۸۲، ص۱۰۸.

[۲] . عطاری قوچانی، عزیزالله، زندگی نامه حضرت عبدالعظیم ـ علیه السّلام ـ، چاپخانه حیدری، چاپ اول، ص ۶۴.

[۳] . واعظ تهرانی کجوری، محمدباقر، روح و ریحان، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ اول، بهار ۱۳۸۲. مجموعه آثار کنگره حضرت عبدالعظیم ـ علیه السّلام ـ، ج ۳، ص ۳۹۷.

[۴] . طوسی، محمدبن حسن، رجال طوسی، چاپ حیدریه نجف اشرف، ۱۳۸۰ هجری، ص ۴۱۷ و ۴۳۳.

[۵] . صحفی، سیدمجتبی و زمانی نژاد، علی اکبر، شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ اول، بهار ۱۳۸۲، ج ۹. ص۲۰۶.

[۶] . حسینی، جمال الدین احمد بن علی ابن عقبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، بیروت، منشورات دارمکتبة الحیاة، ص ۱۱۲.

[۷] . عطاری، عزیز الله، "پیشین"، ص ۶۵.

[۸] . موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجناب، بیروت، دارالمعرفة، ج ۴، ص ۲۰۷ و ۲۰۸.

[۹] . زمانی نژاد، علی اکبر و حافظیان، ابوالفضل شناخت نامة حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السّلام ـ و شهر ری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ اول، بهار ۱۳۸۲، ج ۱۳، ص ۱۸۸.

[۱۰] . نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال نجاشی، مؤسسه النشر الاسلامی لجماعه المدرسین بقم، سال ۱۴۰۷ هجری، ص ۲۴۷ و ۲۴۸، شماره ۶۵۳.

[۱۱] . زمانی نژاد، علی اکبر و حافظیان، ابوالفضل، شناخت نامة حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السّلام ـ و شهر ری. همان، ج ۱۳، ص ۱۸۹.

[۱۲] . رجال نجاشی، همان، ص ۲۴۷.

[۱۳] . زمانی نژاد، شناخت نامه، همان، ج ۱۳، ص ۳۱۹.

[۱۴] . موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، همان، ج ۴. ص ۲۱۱.


چرا ثواب حضرت عبدالعظیم برابر با زیارت امام حسین علیه السلام است؟ آیا جایگاه عبدالعظیم مثل امام حسین است؟ حضرت عبدالعظیم چه مقام رفیعی دارد که درباره زیارت هیچ معصومی این ثواب نیامده است؟

در ابتدا باید گفت: باید توجه داشت که آن ثواب ها که برای زیارت عبد العظیم ذکر شده در مقایسه با زیارت ائمه (ع) نیست، زیرا هیچ کسی با آنان قابل مقایسه نیست از این رو امیرمومنان(ع) فرمود: «لا یقاس بال محمد (ص) من هذه الامه احد، و لا یسوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا؛ (۱) هیچ کس از این امت را با آل محمد نمی‌توان مقایسه کرد. آنان که ریزه خوار خوان نعمت آل محمد اند با آن ها برابری نمی‌توانند».

از این کلام حضرت به روشنی به دست می‌آید که مردم و همه بشر نه تنها نمی‌توانند به مقام ائمه (ع) دست یابند و به جا و مقامی معنوی برسند که آن ها دارند، بلکه همگان ریزه خوار نعمت معنوی آن ها و با آنان قابل مقایسه نخواهد بود. با توجه به این نکته حال باید گفت:

اولا : در مورد دلیل اینکه چرا ثواب زیارت عبدالعظیم حسنی(ع) به مثابه زیارت سیدالشهدا(ع) در کربلا عنوان شده است، باید گفت: حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) حلقه وصل شیعیان در شهرهای مختلف بودند و می توان از ایشان به عنوان سفیر سیار ائمه(ع) یاد کرد.

ایشان از جمله محدثین و علمای برجسته شیعه است که به دلیل مجاهدتهای علمی و تلاش برای رساندن معارف اهل بیت به شیعیان مورد توجه و تأیید ائمه معصوم قرار گرفته است.

امامزاده عبدالعظیم حسنی در بین علما به عنوان محدث مطرح هستند. محدث کسانی هستند که فن جمع آوری احادیث و طبقه بندی روایات را می داند، آن را جمع می کند و یا می نویسد و یا شاگرد تربیت می کند. اما راوی کسی است که در سند حدیث نامش قرار می گیرد ضمن اینکه در محدث اصطلاح ویژه ای است و آن اینکه حدیث را مستقیم می شنود و دیگرانی که از او نقل می کنند راوی می شوند. لذا حضرت عبدالعظیم از محدثین است.

در مورد دلیل اینکه چرا ثواب زیارت حرم عبدالعظیم به مثابه زیارت سیدالشهدا(ع) در کربلاست این نکته نیز قابل توجه است که : ممکن است در مورد سایر امامزادگان بزرگوار نیز روایاتی بوده، اما به دست ما نرسیده است چون ما هر یک از این امامزادگان را به نیت ائمه زیارت می کنیم و ثواب آن محفوظ است. اما روایت ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به ما رسیده است.

برخی شیعیان نزد امام هادی(ع) رفته و گفتند ما از زیارت کربلا آمدیم - در آن زمان که حاکمیت بنی عباس بود این سفر و زیارت بسیار برای شیعیان مشقت داشت- و حضرت در جواب فرمود که شما در ری زیارت عبدالعظیم را بکنید مثل این است که امام حسین(ع) را زیارت کرده اید.

البته با اینکه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) از نظر علمی در میان علمای شیعه برجسته است اما جنبه امامزاده بودن ایشان در بین مردم غلبه دارد. برعکس، سید مرتضی و سید رضی که از امامزادگان هستند جنبه علمی آنها در بین مردم غلبه دارد.

جنبه دیگر در حق حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) می تواند بحث مأموریتهای ایشان باشد. چرا که حضرت بین شیعیان که در جای جای خطه اسلامی نمی توانستند با هم ارتباط داشته باشند، حلقه اتصال بود. چون ائمه ایشان را قبول داشتند و ممکن است این ثواب ناظر به همین مجاهدتهایی باشد که در راه ارتباط بین شیعیان و رساندن پیام ائمه باشد که از ایشان می توان به عنوان سفیر سیار ائمه یاد کرد.

ثانیا _ ممکن است شرائط خاص زمانى و مکانى، سبب گردیده باشد، که آن همه فضیلت برای زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) ذکر شده آن را مانند فضیلت زیارت سیدالشهداء (ع) محسوب داشته و این درک فضیلت را مخصوص آن زمان قرار داده باشد؛ زیرا متوکل عباسى و برخى دیگر از حکام جور، پس از تخریب بارگاه امام حسین (ع)، براى جلوگیرى از زیارت آن بزرگوار، مأموران دژخیم و جلادى را، به مراقبت و نگهبانى گماشته بودند، که به صغیر و کبیر رحم نمى کردند و جان افراد در خطر کشته شدن قرار می گرفت و حتى زائرین زیادى را، بی رحمانه به خاک و خون کشیده بودند.

چه این که مسئله لزوم پایگاه سازى و تشکیل مراکز تجمع نیروها و اجتماعات، موضوعى است، که به طور کلى از اخبار و احادیث به دست مى آید، روشن مى شود که ائمه اطهار (ع) دوست می­داشتند، شیعیان با هم باشند، گرد هم جمع شوند، مذاکره کنند، و براى حفظ کیان تشیع و نشر معارف و گسترش مکتب، فعالیت هاى دینى و تبلیغى و اجتماعى داشته باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۱
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم


در تاریخ 8 جمادی الثانی سال 1320 ق. در شهر گناباد و در خانوادة دانشمند بزرگ، شیخ نظام الدین، از نوادگان مرحوم حاج محمّد طاهر خزائی (که همگی از ستارگان آسمان علم بودند) پسری به دنیا آمد، که نام او را «محمّدتقی» نهادند؛ که بعدها به «بهلول» شهرت یافت.


علّت اشتهار ایشان به لقب بهلول، به فرمودة خودشان، این بود که: در سنین کودکی برای زن ها منبر می رفتند و بعداز منبر و درس، اوقات فراغت خود را مشغول بازی با حیوانات می شدند. زن های محل می گفتند: نه به آن منبر و روضه و درس و نه به این بازی؛ او مثل بهلول زمان امام صادق(ع) دیوانه است. بنابراین از آن به بعد مشهور به بهلول شدند، و در زمان رضاخان نیز که قرار بود شناسنامه بدهند، شهرت ایشان را بهلول گرفتند.

اولین معلم و استاد محمّدتقی، خالة پدرشان بودندکه همواره شیخ از ایشان با تجلیل یاد می کردند و می فرمودند: «ایشان اولین استاد من بود و اگر سخت گیری های او در امر تحصیل و حفظ قرآن نبود، نمی توانستم آن طور که باید، تحصیل کنم، او نماز را به من تعلیم داد و مرا امام جماعت بچّه ها قرار داد و با یک چوب مواظب بود، تا کسی نماز را اشتباه نخواند».

جناب شیخ، حافظه و استعداد فوق العاده ای داشتند، تا جایی که، ظرف دو سال، تمام قرآن را حفظ کردند. درس های حوزه را مانند: شرح لمعه، قوانین، مغنی، مطّوّل، معالم، سیوطی، جامی، حاشیة شمسیّه را نزد پدر، آموخت و برای ادامة تحصیل راهی سبزوار شد.

بعداز تحصیل در سبزوار، برای ادامة تحصیل به قم مهاجرت کرده، و دروس سطح (رسائل و مکاسب) را نزد عالم ربانی، آیت الله آخوند ملاعلی معصومی همدانی و آیت الله مرعشی نجفی فرامی گیرند و پس از مدتی برای تکمیل تحصیلات راهی نجف اشرف می شوند و در درس خارج مرجع بزرگ عالم تشیّع، آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی حاضر می شوند.

طبق توصیة استاد و مرجع تقلید خود، آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی، درس را رها کرده، برای مبارزه با رژیم ستم شاهی به ایران باز می گردند و در اولین اقدام، پس از مراجعت به وطن، با اینکه علاقة شدیدی به همسرشان داشتند، ایشان را طلاق می دهند تا خدای نکرده ظلمی در حق ایشان نشود و فکر خودشان هم مشغول و پریشان نباشد، و پس از اتمام عدّة همسرشان، ایشان را به عقد یکی از دوستان خویش درمی آورند.

شیخ بهلول در واقعة مسجد گوهرشاد و اقدامات ضد رژیم پهلوی حضوری پر رنگ و در صحنه داشتند و پس از اتفاقات مسجد گوهرشاد، به دلیل اینکه ایشان به دستور شخص شاه، تحت تعقیب بودند، به کشور افغانستان پناه بردند که در آنجا با هماهنگی دولت ایران و افغانستان، جناب شیخ دستگیر و به مدت 31 سال در زندان های این کشور، محبوس می شوند.

جناب شیخ بهلول، در 24 جمادی الثانی سال 1426ق.مصادف با 9 مردادماه امسال دعوت حق را لبیک و در جوار رحمت و قرب حق آرمیدند.

خصوصیات منحصر به فرد


الف) حافظة نمونه: دلایلی در اثبات حافظة قوی ایشان: حفظ قرآن به همراه تفسیر در سن 7 سالگی، حفظ بسیاری از خطبه های نهج البلاغه، حفظ خطبه های امامان معصوم(ع)، حفظ خطبة حضرت فاطمه(س) دربارة فدک، حفظ بسیاری از دعاهای صحیفة سجادیه، حفظ بسیاری از دعاهای مفاتیح الجنان نظیر: جوشن کبیر، عدیله، مشلول، توسل، کمیل، زیارت عاشورا، مناجات شعبانیه، دعای ابوحمزة ثمالی، دعای عرفه و...، حفظ صد وبیست هزار بیت، سرودة خودشان، که حدود 30 هزار بیت فقط در شأن و مقام، حضرت فاطمه زهرا(س) سروده شده بود و بخش قابل توجهی از اشعار هم در مدح امام خمینی(ره) و بر وزن شاهنامه، به نام خمینی نامه، حفظ پنج هزار بیت شعر از شاعران دیگر و مجموعه های آنها، حفظ تعداد زیادی از کتب حوزوی نظیر: الفیة ابن مالک، تهذیب المنطق، تلخیص، المفتاح، مطوّل، رافیه، منظومة سبزواری و ... .

ب) سیر در زمین: شیخ بهلول، هیچ گاه، بیش از ده روز در مکانی نمی ماندند، حتّی در سفرهای خارجی خود به هندوستان، پاکستان، افغانستان، سوریه، ایتالیا، عراق و ... .

ج) فقدان عیال و اولاد: ایشان پس از طلاق همسرشان، دیگر تشکیل خانواده ندادند، تا زمانی که در زندان افغانستان از ایشان کشف و شهود مشاهده کردند و برای مدّتی به یک روستا تبعید شدند، در آنجا یکی از فقرا دختر خود را که به سفارش دکتر معالج او، نیاز به ازدواج داشته، به عقد ایشان درمی آورد، که پس از حامله شدن، از دنیا می رود. و ایشان تا آخر عمر شریفشان بدون همسر و فرزند زندگی نمودند.

د) خوراک مختصر و محدود: در طول زندگانی خود، چیزی جز، ماست و برخی از میوه جات، چیزی میل نکردند. فقط در زمستان ها، شلغم و در تابستان ها، انار به نان و ماست خود اضافه می کردند.

در تمامی مهمانی هایی که انواع غذاهای لذیذ و مقوّی مهیّا بود، ایشان در همه حال به نان و ماست خویش اکتفا می کرد.

د) اختیار نکردن منزل: پس از آزادی از زندان افغانستان و مراجعت به ایران، مسکن و مأوایی برای خود، اختیار نکردند و همیشه در حال مسافرت بودند.

از ایشان پرسیدند که منزل شما کجاست؟ گفتند: همة دنیا منزل من است.

هـ) روزة مدام: ایشان در تمام مدّت سال به جز روزهای حرام، در حال روزه بودند ولی در طی چند سال اخیر، به دلایل ضعف، بعضی از روزها ، از گرفتن روزه، خودداری می کردند، ولی با این حال بیش از دو وعده غذا نمی خوردند.

و) طی الارض: ایشان هرگاه در مورد طی الارض از ایشان سؤال می شد، انکار می کردند. امّا آیت الله سید عباس کاشانی (از بزرگان ختوم و اذکار در قم) گفته اند که: شیخ بهلول خیلی از اسرار مگو را به من گفته است؛ و از آن جمله، قضیة طی الارض ایشان بود که ابتدا، انکار می کردند، ولی من دلیل آوردم و ایشان قبول کردند.

به ایشان گفتم: در فلان روز و فلان ساعت، شما هم در ایتالیا بوده اید و هم در تهران، که شیخ پس از شنیدن این حرف تسلیم شدند.

کلماتی از شیخ بهلول


دروغ در جمکران


حاج حسین احمدی خمینی شهری می گفت: آقای بهلول را دیدم از ایشان پرسیدم کجا بودید؟

گفت: جمکران.

گفتم: برای چه رفته بودید؟

گفت: رفتم دویست تا دروغ گفتم و برگشتم. (اشاره به نماز امام زمان(ع) که در هر رکعت آن صدمرتبه آیة «إیّاک نعبد و إیاک نستعین» دارد.

سؤالی در خصوص رؤیت حضرت مهدی(ع)


از شیخ بهلول پرسیدند که چه وقت می شود به حضور آقا امام زمان، ارواحنا فداه، مشرّف شد؟

فرمودند: با تقوا باشید؛ وقتی که بین شما و حضرت(ع) سنخیّت باشد.

سپس فرمودند: دیدن امام زمان، روحی فداه، مهّم نیست، مهم این است که او ما را ببیند. خیلی ها هم علی(ع) را دیدند امّا دشمن او شدند. اگر کاری کردیم که نظر آنها را جلب کنیم، آن ارزش دارد.

دعای مجرّب


ایشان سفارش می کردند که برای رفع مشکلات، بعداز هر نماز واجب، هر قدر توانستید این ذکر را بگویید که تأثیر بسیاری دارد:

اللّهمّ أغننی بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصیتک و بفضلک عمنّ سواک.

از قول مرحوم آیت الله کشمیری(ره) نیز نقل شده است که از مرحوم قاضی(ره) درخواست کیمیا و راهنمایی رسیدن به آن را کردم، ایشان فرمودند: این ذکر را بسیار بگو که خود کیمیاست.

برکت فراوان از دو عمل


ایشان می فرمودند:

من در تمام عمرم یک عمل را ترک کرده ام و اصلاً انجام نداده ام و یک عمل را اصلاً ترک نکرده ام و تحت هر شرایطی بجا آورده ام و از این دو کار، برکت زیادی دیده ام، و آن را به همة شما سفارش می کنم؛ آنچه ترک کرده ام، دروغ است، و آنچه ترک نکرده ام نماز شب است.

هرچه دارم از تبرّی دارم


جناب عارف ربانی مرحوم حاج آقا انصاری همدانی به ایشان فرموده بودند: آقا ما اعتقاد داریم که شما جزو اوتاد هستید.

ایشان در جواب فرمودند: نخیر، من جزو اوتاد نیستم، ولی هرچه دارم از تبرّی دارم.

امر تبرّی به قدری مهمّ است که حضرت حق تعالی در زیارت عاشورا اوّل می فرمایند: اللّهمّ العن أوّل ظالمٍ... و بعد می فرماید: السلام علیک یا أباعبدالله...

بهلول از دیدگاه فرزانگان


ـ مقام معظم رهبری فرمودند: ایشان حق بزرگی به گردن انقلاب دارند.

ـ از نظر عالم عارف، حضرت آیت الله بهاءالدینی(ره): همین اندازه که به همة تشریفاتی که دیگران اسیر آن هستند، او بی اعتناست خیلی مقام و موقعیت است و این منشاء ترقی و تعالی است.

ـ آیت الله امجد: ایشان یک انسان وارسته ای است، توکّل عجیبی دارد، او یک انسان عتیقه است، چرا که عتیقه جات، معمولاً کمیاب و قیمتی هستند، او هم کمیاب است و هم قیمتی.

ـ آیت الله سیبویه: بزرگ فاضل ما، عالم با عمل و عارف سالک کامل، حافظ قرآن و ستارة درخشان و رسیده به درجة سیر و سلوک و عرفان در اوج وصول، نور دیدة ارباب معرفت و عقول آقای حاج شیخ محمدتقی بهلول.

ـ آیت الله خزعلی: ... کافی است او را یکبار ببینی، اگرنه، یکبار به سرگذشتش مرور کنی، باشد که از قید و بندها، از این نحل و زنجیرها، خلاصی حاصل شود و توجه بیشتر به عالم معنی دست دهد.

داستانی شنیدنی از زندگی شیخ


ایشان می فرمودند: زمانی در مشهد به منزل یکی از آشنایان که سیّد بود، رفتیم. اتفاقاً شبی بارانی بود و خانم خانه هم زایمان کرده بود و چند تا بچه آورده بود و شوهرش هم در منزل نبود. متوجه شدم که حالش مساعد نیست. به او گفتم: شما بخوابید من از بچه ها، نگهداری می کنم و او هم خوابید.

نصف شب دیدم، بچّه ها خیلی گریه می کنند، فهمیدم که خودشان را کثیف کرده اند. داخل حیاط آمدم که کهنه بیاورم و آنها را پاک کنم و قُنداق نمایم؛ امّا متأسفانه باران آمده بود و تمام آنها خیس شده بود. به داخل برگشتم و عبای خود را چهار تکّه کرده و به وسیلة آن بچّه ها را تمیز کردم و قنداق نمودم. اذان صبح که به طرف حرم حضرت رضا(ع) حرکت کردم، در بین راه، چند سگ به من حمله کردند؛ مشغول دفع سگ ها بودم که سیّدی آمد و سگ ها را رد کرد و به من گفت: «کسی که تا صبح از بچه های ما مراقبت کرده ، ما قادر نیستیم چهار تا سگ را از او دفع کنیم.» بعد هم غیب شد.

پی نوشت:


برگرفته از کتاب «ملکوتی خاک نشین، سیری در زندگانی حاج شیخ بهلول محمدتقی بهلول» نوشتة سیّد عباس موسوی مطلق.


 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۳
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم


کد کج شدن تصاوير