کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم
آخرین نظرات
  • ۲ مرداد ۹۴، ۱۹:۰۶ - محمد مهدی تهرانی
    خدا قوت

۱۴۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است


رویش نیوز:  به مناسبت سالگرد ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی، با علیرضا بهرامی به گفتگو نشستیم. وی در بحبوحه انقلاب ده سال داشته است و در حد خود در فعالیت‌های انقلابی نقش داشته است. در سال ۶۳ به جبهه اعزام می‌شود و با شرکت در عملیات والفجر ۸ در منطقه کارخانه نمک در حالی از ناحیه دست مجروح شده بود، به اسارت بعثی‌ها در می‌آید. در بخش اول ایشان از دوران کودکی، انقلاب و فعالیت‌ها و نحوه اعزام به جبهه و اسارت برایمان گفت. 


آنچه در زیر می‌خوانید بخش دوم جلسه گرم و صمیمی رویش نیوز با این رزمنده فدارکار و آزاده سرافراز است:

لطفاً شرایط موجود در اردوگاه را بیش‌تر شرح دهید. آیا در اردوگاه از رفقای شما هم کسی بود؟

روز اول که آمدم، آقای کاظم ترابی را بعد از حدود یک ماه و نیم می‌دیدم؛ وقتی او را دیدیم همدیگر را بغل کردیم و روبوسی کردیم. یک دفعه یک عراقی آمد و گفت که برای چه روبوسی می‌کنید و شروع کرد هر دوی ما را با پا زد و بعد هم سیلی می‌زد. آنجا سیلی‌های خیلی بدی می‌زدند. آزاده‌ها می‌دانند سیلی‌های آن‌ها به چه صورت بود. بعد هم شروع کردند و ما را باکابل زدند که چرا با هم روبوسی کردید.

بعد یواش یواش با بچه ها آشنا شدیم که از نقاط مختلف کشور بودند. این آقای بهروز هم اذیت‌هایش بود. یعنی از یک طرف عراقی‌ها بودند و از یک طرف هم این آقا. کابل از عراقی‌ها می گرفت و بچه‌ها را می‌زد و به عناوین مختلف اذیت می‌کرد.

از نظر اخلاقی و همه چیز این آقا فاسد بود. خلاصه ما یک بار با او سر مسائلی درگیر شدیم و من را پیش عراقی‌ها بردند و این بهروز یک سری صحبت کرد که این آقا در آسایشگاه مُخل نظم است و فلان است. خلاصه یک دست کتک سفت به من زدند.

دو نفر از بچه های خوی بودندکه این ها همسن و سال های خود من بودند واین دو نفر همیشه با هم بودند. بهروز این دو نفر را خیلی اذیت می‌کرد، بالاخره ما یک روز ا هم گلاویز شدیم و ما را جدا کردند و خلاصه دوباره صبح من را بردند و یک پذیرایی حسابی صبح از من کردند.

دو هفته‌ای یک بار بچه ها حمام می رفتند. شما تصورش را بکنید، یک اتاق حدود سه در چهار متری، حمام ما بود با سه چهار تا دوش. بعد از ظهر هر دو هفته یک بار، سی نفر باید حمام می‌رفتند. خلاصه بی‌ادبی نباشد، در اینجا باید نظافت شخصی می‌کردند و هر تیغی را هم به پنج نفر می‍‌دادند ودوش هم می‌گرفتند.

یک روز غروب بود که این آقای بهروزخان، یکی از بچه ها که اسمش جلال بود و یکی از پاهایش قطع شده بود را پیش عراقی‌ها برد و گفت این مُخل نظم است. دم غروب هم بود و دم غروب هم آنجا دلگیر بود. عراقی وقتی با چک به گوش او زد، جلال عصا از دستش پرت شد و خورد روی زمین. باور کنید تمام بچه‌ها از این صحنه گریه می‌کردند. همه رفتیم زیر بغلش را گرفتیم و آوردیم در آسایشگاه. فقط تا نصف شب هق هق می کرد.

یک روز با بچه‌ها نشستیم و گفتیم فایده ندارد و این را باید ترتیب کارش را بدهیم و سرش را ببریم. این آقا یک نفر را کشته و حکم اعدامش هم هست و من گفتم که من اینجا حکم را اجرا می‌کنم. گفتیم اگر هم فهمیدند و خواستند بچه‌ها را اذیت کنند ما دو تا از بچه‌ها گردن می‌گیریم. داشتیم این برنامه را می‌ریختیم و روی این قضیه کار می‌کردیم. یک روز پاشدیم دیدیم جفت پاهای آقای بهروزخان از کار افتاده، نه یک زخمی در بدن دارد و نه کسی کاری با او کرده بود. به اذن خدا جفت پاهایش از کار افتاده بود.

به غیر از بهروز که در اصل یک نفوذی از طرف عراقی‌‌ها بود، آیا با اسیران دیگر هم به مشکل بر می‌خوردید؟

روحیاتی که ما داشتیم با روحیاتی که ارتشی‌ها داشتند، زمین تا آسمان فرق می‌کرد و خب همین منجر به یک سری درگیری‌ها   می‌شد. عراقی‌ها به این نتیجه رسیدند که کلاً ما بسیجی‌ها و پاسدارها و پاسداروظیفه‌ها را جدا کنند و ما  را به قطعه چهار بردند. ما اینجا شدیم یک قطعه و دو تا آسایشگاه از افسرها. آمدیم راحت شویم تازه مشکلات ما با افسرهای ایرانی چند برابر شد.

اولاً اردوگاه را برای شما توضیح بدهم. اردوگاه رُمادیه چهار قطعه داشت و هر قطعه هم هشت آسایشگاه. چهار تا طبقه پایین و چهار تا طبقه بالا. هر آسایشگاهی حدود شصت و چهار نفر در آن بودند و هر نفری شصت سانتی‌متر جا داشت، یعنی شصت سانتی‌متر در یک و نیم متر. ما باید پتوهایمان را طوری تا می‌کردیم که شصت سانتی متر شود و کنار هم قرار می‌گرفتیم.

در قطعه جدید هم که رفتیم همین معضلات حمام و معضلات بچه‌ها را داشتیم. آن موقع اول کار، همه شپش زده بودند، یعنی ما نمی‌دانستیم و می‌دیدیم که بدن‌هایمان هی خارش داشت. بعد پیرمردها که سابقه داشتند گفتند این‌ها شپش است. یعنی شب‌ها سرگرمی ما شپش‌کشی بود. لباس‌هایمان را درمی‌آوردیم و تمام این‌ها هم لای درز لباس‌‍ها بود. می‌نشستیم و سرگرمی ما همین شپش کشی بود. شب این‌ها را می کشتیم دوباره صبح شروع می‌شد.

ما این منوال را داشتیم و در قطعه بعدی هم که رفتیم همین مشکلات را داشتیم. حمام را که سی نفر باید با هم می‌رفتند حمام و نظافت می‌کردند و از نظر اخلاقی و نظافتی اصلاً درست نبود. خلاصه ما هی درخواست می‌دادیم که ما حمام و توالت می‌خواهیم و این‌ها کم است. با فشاری که دوستان می‌آوردند و صحبت‌هایی که می‌کردند این‌ها مجبور شدند و به خاطر این مسائل آمدند و یک سری حمام به اصطلاح خودمان نمره و انفرادی و توالت ساختند. البته خود بچه‌ها بلوکش را زدند و خود بچه‌ها آن را ساختند و همه کارها را خود بچه‌ها انجام دادند.

اینجا که ساخته شد، افسرهای ایرانی دست گذاشتند و گفتند اینجا مال ما است. گفتیم اینجا را برای نظافت درست کردند ولی گفتند ما کاری نداریم. حالا افسرهای ایرانی بیست و شش نفر بودند. این بیست و شش نفر دو آسایشگاه دستشان بود و تخت داشتند و وضعیتشان بد نبود. این آقایان دست گذاشتند و گفتند اینجا مال ما است. گفتیم شما اصلاً بیست و شش نفر هستید و فلسفه درست کردن اینجا این بود که بچه‌ها راحت بروند نظافت کنند و نمی‌شود.

ولی این‌ها زیر بار نمی‌رفتند و بچه‌ها هم متأسفانه به همان منوال نظافت و حمام خود را انجام می‌دادند. البته بعضی بچه‌ها گوش نمی‌کردند و می‌رفتند آنجا نظافت می‌کردند که منجر به درگیری می‌شد. برای همین یک روز ماه رمضان بود و توالت‌های ما را خالی نکرده بودند و پر شده بود و ساعت پنج بعد از ظهر هم ما را داخل آسایشگاه کردند تا فردا صبح و دستشویی هم نداشتیم و همین باعث درگیری شد.

alt

یک نفر به نام آقای حسین پور که الآن کارمند شهرداری است و یک تعداد دیگر را بردند داخل سلول و این‌ها را روزها می‌آوردند بیرون و می‌گفتند در آفتاب نگاه کنید و آن‌ها را می‌زدند و این‌ها از حال می‌رفتند و خلاصه بگویم که خیلی اذیت کردند. یک روز صبح من بلند شدم و رفتم به ارشد آسایشگاه گفتم که برو به این حسن که سروان بود بگو که این بچه‌ها را آزاد کن وگرنه بد می‌بینی که خلاصه همین منجر به درگیری شد و ما هم رفتیم در آسایشگاه افسران درگیر شویم که آمدند و ما را بیرون کشیدند و مجبور شدند بچه‌ها را آزاد کنند.

علت راحت‌گیری عراقی‌ها به افسران چه بود؟

آنجا هم درگیری ها زیاد بود. به خاطر اینکه قانون ژنو گفته بود که این‌ها نظامی محسوب می شوند و ما نظامی حساب نمی‌شدیم و برای همین شرایط آن‌هاویژه بود. درنهایت مجبور شدند افسران را از اینجا بردند و یک تعدادی اُسرا از قطعه های دیگر کم کردند و آوردند در این دو آسایشگاه اسکان دادند.

برنامه‌های شما بعد از جدا شدن از افسران تغییر کرده بود یا نه؟ آیا نوع شکنجه‌های عراقی‌ها پس از این جابه‍جایی‌ها تفاوتی کرده بود؟

خب ما یک حُسنی که داشتیم دیگر یک دست شده بودیم و دیگر مشکلاتمان خاص نبود. یعنی نماز جماعت و دعای توسل و دعای کمیل ما برقرار بود. فقط یک نفر نگهبان می‌شد و یک آینه شکسته را از پنجره بیرون می‌کرد و تا ته کریدور مشخص بود و اگر عراقی بالا می‌آمد علامت می‌داد و بچه‌ها از همدیگر پخش می‌شدند و این حُسنی که داشت این مسائل بود که بچه‌ها یک دست بودند و خیلی محیط پاک و اخلاقی و خیلی عالی بود.

خب قطعه ما یک دست شده بود و همه چیز برقرار بود. روزها هم کارمان این بود که یک سری از بچه‌ها کتاب‌های مختلف انگلیسی و عربی مطالعه می‌کردند. بعضی موقع‌ها هم سیم خاردار می‌آوردند و می‌گفتند که خارهای این‌ها را با دست باز کنید که تمام دست‌های بچه‌ها زخم بود. این خارها را باز می‍‌‍‌‌کردند و برای دور اردوگاه توری درست می‌کردند.

به قول معروف، شکنجه‌های این ها،یک طرف سختی‌های ما بود. می دانستند بچه های بسیج یک جوری هستند که با موسیقی و این مسائل مخالف هستند و این مسائل را دوست ندارند. یک روز آمدند و همه را در یک آسایشگاه جمع کردند و یک تلویزیون و یک ویدئو آوردند و خلاصه دیدیم که شو گذاشتند. ما هم سرمان پایین بود و نگاه نمی‌کردیم. ما اهداف این عراقی ها را می‌دانستیم که دلشان برای ما نسوخته و می خواهند شکنجه روحی بدهند ودست شان را خوانده بودیم و زیر بار نمی رفتیم.

سر همه ما پایین بود و نگاه نمی‌کردیم. یک نفر هم به نام آقای ناصر رضایی کنار ما نشسته بود که الآن در شرکت مخابرات مشغول هستند. من هم توجهی به عراقی‌ها نمی‌کردم. عراقی‌ها هی با پا به کله من می‌زدند و من هم زیر بار نمی‌رفتم. دیگر آخر کار به این آقای ناصر رضایی گفت سر این را بالا بیاور و زیر چانه‌اش را بگیر تا تلویزیون را نگاه کند. ناصر هم می‌گفت کله‌ات را بالا بیاور. چون حالا همه ما را می‌زند و تلویزیون را نگاه کن. من هم گفتم من سرم برود و می‌خواهم روی این‌ها را کم کنم.

خلاصه ناصر هی می‌زد زیر چانه من که سر من را بالا بیاورد و من هم زیر بار نمی‌رفتم. بنده خدا این ناصر رضایی هم خیلی برای بنده زحمت کشید. با این وضعیت من که رو به راه نبود و در قضیه مجروحیت خیلی به من کمک کرد و خیلی برای من زحمت کشید.

ولی باتوجه به این مسائل من می‌خواستم روی عراقی‌ها را کم کنم. از آن طرف هم روی ما هی فشار می‌آوردند و من گفتم چکار کنم. گفتم ناصر هی زیر چانه من نزن و من سرم را بالا نمی‌آورم. ناصر گفت بالا بیاور و حالا همه ما را می‌زنند. آقا من هم یک چک آبدار به گوش ناصر رضایی زدم و عراقی‌ها که این صحنه را دیدند یک دفعه  آمدند و گفتند این را بیندازید بیرون. خلاصه من را بیرون انداختند و دیگر تمام شد و برنامه‌شان تمام شد و بعد هم من رفتم صورت ناصر را بوسیدم و او هم گفت: «که نه بابا و من می‌دانستم که می‌خواهی چکار کنی».

این هم یک خاطره بود.

alt

هنگامی آزادگان از امضای قطعنامه اطلاع پیدا کردند، چه واکنشی نشان دادند؟

دیگر گذشت ومنوال کار ما این بود تا وقتی که ایران قطعنامه ۵۹۸ را قبول کرد و آتش‌بس شد. خب ما هر سال برای محرم و عاشورا در خفا عزاداری خودمان را برگزار می‌کردیم. خب محرم، اول سال قمری است و آن سالی که آتش‌بس شده بود، این‌ها شب تاسوعا، آمدند وسط اردوگاه و شروع کردند به زدن و رقصیدن. حالا ما هم به منوال سال‌های گذشته عزاداری می‌کردیم و نگهبان داشتیم و بچه‌ها یکی نوحه می‌خواند و بچه‌ها سینه می زدند و عزاداری می‌کردند.

این‌ها آمدند وسط اردوگاه و زدن و رقصیدن را شروع کردند و بچه‌ها هم خونشان به جوش آمده بود و این‌ها هم هی بدتر می‌کردند و صدا را بالا بردند.

یکی از بچه‌های مازندران که به او عمونوروز می‌گفتند، بلند گفت: «قال رسول الله: نور عینی، حسین منی و انا من حسین» و شروع کرد به سینه زدن و بچه‌ها هم شروع کردند به سینه زدن و بلند عزاداری کردند. گفتند حالا که این‌ها دارند بزن و برقص می‌کنند ما هم بلند عزاداری می‌کنیم. هرطور هم که می‌خواهد بشود.

بچه‌ها هماهنگی هم نکردند ولی دیدیم آسایشگاه کناری هم شروع کردند به شعار دادن و هشت تا آسایشگاه که مال قطعه ما بود شروع کردند به عزاداری کردن و شروع کردند به سینه زدن. عراقی‌ها ریختند پشت پنجره‌ها و گفتند ساکت و بنشینید.

بچه‌ها هم ساکت نمی‌شدند و آمدند در آسایشگاه را باز کردند و ریختند تو و شروع کردند به زدن بچه‌ها. یک سری ما را کشیدند بیرون. من و آقای کاظم ترابی راکشیدند بیرون و وسط حیاط، شروع به زدن ما کردند. این آقای کاظم ترابی همان وسط غش کرد. حالا می‌خواستند من را به سلول ببرند. یک فُرقان آن کنار بود و من آمدم آن فُرقان را برداشتم وایشان را انداختم در این فُرقان و با بچه‌ها می دویدم و این ها هم از پشت من را می‌زدند تا به دم سلول رسیدم. من را در سلول کردند و من را خوب زدند و بعد هم در را بستند و رفتند.

فردا هم که روز تاسوعا بود، در آسایشگاه را باز نکرده بودند و به بچه‌ها صبحانه نداده بودند و هیچ چیزی به بچه‌ها نداده بودند. یک ته آبی بچه‌ها داشتند که آن را استفاده کرده بودند. من هم که در سلول هیچ چیزی نداشتم. بچه‌ها تاسوعا را بدون صبحانه، ناهار و شام را گذراندند. یعنی حدود سی ساعت بچه‌ها هیچ چیزی نخوردند. ظهر عاشورا بچه‌ها را کشیدند وسط حیاط. وسط حیاط هم خاکی و ریگی و داغ بود و بچه‌ها هم تشنه. من را هم از سلول بیرون کشیدند و قاطی این‌ها کردند.

افسر عراقی گفت که شما برای چی عزاداری می‌کنید؟ امام حسین (ع) ازخود ما بوده و خود ما هم او را کشته‌ایم و شما چکاره هستید. یک مشت مَجوسی آمده‌اید اینجا عزاداری می‌کنید. اول ظهر عاشورا نوار ترانه گذاشتند و شروع کردند به زدن بچه‌ها. یعنی آن زدن یک حلاوت خاصی داشت. ظهر عاشورا می‌زدند و می‍‌زدند وبچه‌ها هم لب تشنه بودند. از بس که تشنه بودند دهان‌هایشان باز نمی شد و فقط یاحسین می‍‌گفتند. فقط ما تنها کاری که می‌کردیم روی این پیرمردها می‌افتادیم که زیاد کابل به آن‌ها نخورد. خلاصه شروع کردند بچه‌ها را به زدن، زدن و زدن. یعنی همه بچه‌ها را خونین کردند.

بعد هم گفتند لباس‌ها را بکنید. بچه ها لباس‌ها را کندند و زمین و ریگ‌ها هم داغ بود و بدن‌ها هم زخمی بود. گفتند دراز بکشید. بچه‌ها روی این ریگ‌های داغ دراز کشیدند و گفتندغلت بزنید. حالا این ریگ‌های داغ و بدن‌های زخمی شما حسابش را بکنید. بچه‌ها جلز و ولز می‌کردند وتوی ریگ‌ها می‌غلتیدند و این‌ها را با کابل می‌زدند. دیگر یک سری از بچه‌ها از هوش رفتند. بعد هم شروع کردند و گفتند بروید در آسایشگاه. دم در خود آسایشگاه هم بچه‌ها را می‌زدند.

بچه‌ها وقتی می‌آمدند، کف این آسایشگاه بیهوش می‌افتادند و فقط یاحسین، یاحسین می‌گفتند. باور کنید خیلی خیلی سخت بود ولی از آن طرف یک حلاوت خاصی داشت. ظهر عاشورا، یک سرسوزن فهمیدیم که این‌ها چه بلایی به سر خاندان امام حسین(ع) آوردند و ما یک عزاداری این مدلی برای امام کردیم.

چگونه از رحلت امام (ره) اطلاع پیدا کردید؟ واکنش عراقی‌ها نسبت به این موضوع چگونه بود؟

رادیو صبح اعلام کرد که امام از میان ملت ایران رفتند و بچه‌ها شروع کردند به عزاداری. عراقی‌ها گفتند اینجا جایش نیست و اصلاً در این قصه ورود نکردند. یعنی بچه‌ها با تمام وجود عزاداری کردند و عراقی‌ها اصلاً در این قضیه مداخله نکردند و برای اولین بار بود که هیچ دخالتی نکردند و بچه‌ها یک عزاداری کردند که امام خود را از دست داده بودند.

دیگر گذشت تا قضیه جنگ ایران و عراق و کویت شد و صدام یک روز در تلویزیون آمد و گفت من تمام خواسته‌های مردم ایران را قبول دارم و قرارداد الجزایر را قبول دارم و برای حُسن نیت هم از جمعه شروع می‌کنم به تبادل اُسرا که ما تبادل شدیم و دوم شهریورماه سال ۶۹ پای خود را در خاک ایران گذاشتیم.

لطفاً وضعیت تغذیه در اردوگاه را نیز شرح دهید؟

این را هم اشاره کنم که غذای ما صبح، یک نصف لیوان چایی و یک نصف لیوان آش بود. آن هم نه سبک آش‌های خودمان. لپه‌های ریز با خورده برنج و آب بود. والسلام و چیز دیگری در آن نبود. این هم فقط آب بود و ته آن بعضی موقع ها یک چیزهایی پیدا می‌شد.

هر ده نفر یک ظرف داشتند یک چیزهای روهی و مستطیل شکلی بود که هر ده نفر در اینجا غذای خود را می‌گرفتند. ظهر هم شش قاشق برنج بود. شب هم یک بند انگشت یا دو تا بند انگشت گوشت بود. گوشت‌ها هم مال زمانی بود که ما هنوز به دنیا نیامده بودیم که این‌ها را ذبح کرده بودند. یعنی گوشت‌های برزیلی بود که تاریخ‌های آن مال قبل این بود که ما به دنیا بیاییم، یعنی مال بیست، بیست و پنج سال پیش بود. موقعی که این ها را باز می‌کردند وتوی دیگ می انداختند، بوی لاش آن اردوگاه را برمی داشت. ولی خب ما مجبور بودیم بخوریم.

تازه روزی یک و نیم نان صَمون به ما می‌دادند؛ نان‌هایی بود که شبیه نام ساندویچی بود و به آن نان صَمون می‌گفتند. فقط روی آن را می‌شد بخوریم و وسط‌هایش خمیر خمیر بود. ما این خمیرها را تازه می‌گذاشتیم خشک می‌شد و بعد برمی‌داشتیم خورد می‌کردیم و الک می‌کردیم و می‌سابیدیم. دمپایی نو که مال بچه‌ها بود را دستمان می‌کردیم و این‌ها را می‌سابیدیم و بعد از اینکه این‌ها را می‌سابیدیم روی برنج ظهرمان می‌ریختیم تا زیاد شود و سیر شویم، این بود غذای ما.

بهداشت هم صفر بود. اوایل کار یک سطل آب به ما می‌دادند برای شصت نفر. حالا به هر نفری یک لیوان آب می‌رسید. با این لیوان آب باید وضو می‌گرفتیم و بچه ها دل اینکه تیمم کنند نداشتند و باید حتماً وضو می‌گرفتند، حالا حتی شده از شکم خود بزنند. اینکه می‌گویند صرفه‌جویی کنید، صرفه‌جویی را باید از آزاده‌ها یاد بگیرید. ما با این لیوان هم وضو می‌گرفتیم و هم تا صبح از این لیوان آب، می‌خوردیم.

بعضی موقع ها هم که اصلاً به ما آب نمی‌دادند و ما پیراهن‌ها را بالا می زدیم و شکم‌هایمان را کف آسایشگاه وروی این زمین می‌گذاشتیم که یک مقداری از تشنگی ما کم شود. کولر هم که نداشتیم. یک پنکه در این آسایشگاه بود که این هم از بس هوا گرم بود اصلاً نمی‌تابید. یعنی اگر شب، ما پیراهن را می‌کندیم و می تاباندیم انگار زیر شیر گرفته بودی و شسته بودی، از بس که بچه‌ها عرق ریخته بودند.

این زندگی ما بود، ولی یک شیرینی خاصی داشت. باور کنید زمانی که ما آزاد شده بودیم و به ایران آمده بودیم، یک مدت حرکات مردم برای ما عجیب بود. اصلاً غیبت کردن و پشت سر هم حرف زدن برای ما تازگی داشت. یعنی آنجا این طوری بود که بچه‌ها برای همدیگر جان می‌دادند و نه دروغ و نه غیبت نبود. بچه‌ها، تمام قوانینی که اسلام گذاشته است را آنجا پیاده می‌کردند وبه هم احترام می‌گذاشتند و آنجا یک حالت خاصی داشت. یعنی شما با هر آزاده‌ای که صحبت کنید می‌گوید دوست دارم که با همه سختی‌ها و مشقاتی که آنجا بود، دوباره دور هم جمع شویم.

alt

الآن مشغول چه کاری هستید؟

من شرکت مخابرات بودم و بازنشسته شدم و الآن هم در خدمت مردم هستیم. هر کسی هر کاری ومشکلی دارد را پیگیری می‌کنم و کار او را حل می‌کنم. باتوجه به شناختی که از ما دارند مشکلات مردم را تا آنجایی که می‌شود، رفع و رجوع می‌کنیم، البته برای آدم‌های ضعیف. آدم‌های به قول معروف دم کلفت و سرمای‌دار را هم ما کاری به کارشان نداریم.

حتی بعضی موقع‌ها می آیند یک پیشنهاداتی می‌دهند که یک کار است انجام بده و این قدر پول و درآمد دارد ولی من تا این ساعت، زیر بار نرفتم و دوست دارم قدمی برای مردم بردارم. درمقابل این همه زجری که من و چه دوستان و چه رزمنده‌ها و چه جانبازها کشیدیم، تنها چیزی که می‌خواهیم این است که مردم در رفاه باشند و شاد باشند و امنیت داشته باشد. ما همین را خواستاریم و هیچ چیز دیگر نمی‌خواهیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۵۰
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

گروهی از جوانان هنرمند مشهد به پاسداشت مقام این شهدای والامقام و برای معرفی جایگاه رفیع آن ها به مردم، قرارگاه هنری شهدای مدافع حرم را ایجاد کرده اند تا حضور هر شهید، در و دیوار شهر را با هنر خود آذین بندند و فضای تشییع پیکر پاک شهدا را عطرآگین تر کنند.

در مراسم گرامیداشت خانواده شهیدان مصطفی و مجتبی بختی؛

/ افتخار مادر شهیدان بختی به شهادت فرزندانش

گروهی از جوانان هنرمند مشهد به پاسداشت مقام این شهدای والامقام و برای معرفی جایگاه رفیع آن ها به مردم، قرارگاه هنری شهدای مدافع حرم را ایجاد کرده اند تا حضور هر شهید، در و دیوار شهر را با هنر خود آذین بندند و فضای تشییع پیکر پاک شهدا را عطرآگین تر کنند.
گروه اجتماعی - رجانیوز: تشییع پیکر پاک شهدا رسمی دیرینه در این سرزمین است. با ورود هر شهید، شهر و دیارمان معطر به عطر خلوص و عشق می شود و شور و شعف فضای شهر را پر می کند. این روزها هم مانند سالهای دفاع مقدس، شهرمان هر از گاهی میزبان شهدای دفاع مقدسی دیگر می شود؛ دفاع از حریم خاندان رسالت این روزها دفاع مقدس دیگری است که شیعیان را از سراسر دنیا را به خود می خواند. جوانان غیور و پرصلابت سرزمین ما نیز به ندای هل من ناصر ینصرنی حریم ولایت پاسخ دادند و حالا پیکر پاکشان سایه رحمت بر سر مردم افکنده است.
 
به گزارش رجانیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان فرهنگی هنری شهرداری مشهد گروهی از جوانان هنرمند مشهد به پاسداشت مقام این شهدای والامقام و برای معرفی جایگاه رفیع آن ها به مردم، قرارگاه هنری شهدای مدافع حرم را ایجاد کرده اند تا حضور هر شهید، در و دیوار شهر را با هنر خود آذین بندند و فضای تشییع پیکر پاک شهدا را عطرآگین تر کنند.
 
خبر ایجاد این قرارگاه که به همت سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری مشهد و فرهنگ سرای انقلاب راه اندازی شده است، در مراسم دیدار و گرامیداشت خانواده شهیدان مصطفی و مجتبی بختی اعلام شد.
 
لزوم حرکتی نو برای تولید معرفی شهدای مدافع حرم
 
حسن سلطانی، مدیر فرهنگ سرای انقلاب در آیین دیدار با خانواده این دو شهید بزرگوار که در منزل پدری آن ها برگزار شد، اظهار داشت: از ۲۰۰ شهید ایرانی مدافع حرم، ۷۰ شهید از میان کوچه پس کوچه های مشهد برخاسته اند و این امر لزوم آغاز حرکتی نو برای تولید آثار هنری برای شهدای محترم مدافع حرم نشان می دهد.
 
وی با اشاره به اینکه در دوران دفاع مقدس تشییع شهدا فضای خاصی در شهرهای ایران ایجاد می شد، افزود: برنامه ریزی هایی برای تشکیل قرارگاه هنری شهدای مدافع حرم صورت گرفته تا جمعی از جوانان هنرمند با ارائه طرح های هنری در قالب تئاتر، گرافیک، شعرو دیگر انواع هنری یاد و خاطره این شهدا را زنده نگه دارند.
 
مدیر فرهنگ سرای انقلاب ادامه داد: جوانان امروز در مسائل معنوی کمبود الگو دارند و هنرمندان موظفند با ایجاد آثار هنری در قالب های گوناگون این خلأ را پر کنند.
وی خاطرنشان کرد: خاطراتی که از این شهدا به جا مانده ظرفیت خوبی برای خلق آثار هنری و پر کردن خلأهای معنوی جامعه است.
 
سلطانی با بیان اینکه هدف ما از برگزاری این دیدار گرامیداشت خانواده شهدای مدافع حرم بود، ادامه داد: امیدواریم این دیدار که با حضور جمعی از هنرمندان مشهد در حوزه های مختلف برگزار شد، شروعی برای حرکتی مردمی در شناساندن شهدای مدافع حرم در قالب های هنری باشد.
 
به شهادت فرزندانم افتخار می کنم
 
در ادامه مادر شهیدان بختی با بیان اینکه طرح این قرارگاه روح شهدا را شاد می کند، گفت: از اینکه فرزندانم به راه خدا رفتند و در این راه جان خود را فدا کردند افتخار می کنم.
 
وی به بیان بخشی از خاطرات شهیدان مصطفی و مجتبی بختی پرداخت و گفت: نماز شب فرزندانم قضا نمی شد و حتی فرزندان خردسال خود را به اقامه نماز شب تشویق می کردند.
 
مادر شهیدان بختی ادامه داد: فرزندانم بیش از یک سوم مال خود را صرف مستضعفین می کردند و وقتی به آن ها اعتراض می کردم می گفتند که خرج کردن در این راه واجب تر از خودمان است.
 
وی شهادت فرزندانش را لطف خداوند به آن ها عنوان کرد و گفت: اگر یکی از این دو برادر سالم برمی گشتند حق دیگری ضایع می شد.
 
مسئولان حمایت کنند، جوانان جذب می شوند
 
در ادامه حمید سهیلی، نویسنده انقلابی مشهد ورود جوانان به عرصه فرهنگ دفاع را امری ضروری دانست و گفت: همه هنرمندان حاضر در این جلسه به نوعی با خانواده شهدا مرتبط هستند و باید زمینه حضور همه جوانان را در این دایره فرهنگی ایجاد کنیم.
 
وی بر لزوم حمایت مسئولان از جوانان هنرمند تأکید کرد و افزود: اگر جوانان هنرمند از طرف مسئولان حمایت های لازم را ببینند، جذب این قرارگاه و هر هنر مبتنی بر دفاع خواهند شد.
 
این هنرمند مشهدی ادامه داد: خدمت به شهدایی که جان خود را برای دفاع از حریم خاندان رسالت فدا کرده اند افتخار همه هنرمندان این مرزوبوم است.
 
خاطرات خانواده شهدای مدافع حرم اسناد تاریخی ملت ماست
 
همچنین احمدپور فرمانده پایگاه شهید سلیمانی گفت: بعد از شهادت مصطفی و مجتبی به مادر شهدا موضوع را نگفتیم تا پیکر شهدا را به مشهد بیاورند تا این که مادر شهید به من گفتند بچه ها چند شبی است به خواب من می آیند و من می دانم بچه هایم در این دنیا نیستند.
 
وی با بیان این که ارتباط قلبی مادر این دو شهید بزرگوار با فرزندانش بسیار عمیق بود افزود: خاطرات خانواده شهدای مدافع حرم اسناد تاریخی و افتخارات ملت ما است.
 
نمازهای پدرم همیشه اول وقت ادا می شد
 
احمدپور با تأکید بر این که عظمت روح خانواده شهیدان بختی باید به مردم معرفی شود گفت: بزرگداشت مقام والای شهدا یک وظیفه و ضرورت غیرقابل انکار است و همه اقشار مردم باید نسبت به این مسئله دغدغه داشته باشند.
 
همچنین فرزند شهید مصطفی بختی با بیان خاطره ای پدر خود گفت: شبی که نماز شب پدرم قضا شده بود صبح دیدیم با چهره ای برافروخته و قرمز رنگ بیدار شد و این حالت تا فرا رسیدن شب و اقامه نماز شب ادامه پیدا کرد.
 
وی افزود: نمازهای پدرم همیشه اول وقت ادا می شد و به ما توصیه می کردند که نماز شب را از دست ندهیم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۹
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم


هفته گذشته وزیر اطلاعات با حضور در برنامه زنده سیما، از روی برگه، جملاتی را به نقل از رهبر انقلاب مبنی برعدم عبور مذاکره کنندگان ازخطوط قرمز خواند و گفت:  «رهبر انقلاب فرموده اند، این خط تبلیغی دروغ که گفته می شود از خطوط قرمز عبور شده است، صحت ندارد!»
 
خوشبختانه امروز ایشان این خطای فاحش را با صدور اطلاعیه ای این چنین اصلاح کرد: «در برنامه تلویزیونی نگاه یک از قول مقام معظم رهبری نقل شد که (این خط تبلیغی دروغ که از خطوط قرمز عبور شده است صحت ندارد) پس از مراجعه به متن سخنرانی معظم له ملاحظه شد که عبارت صحیح این است (این خط تبلیغی غیر صحیح که از برخی خطوط قرمز رسمی در جلسات خصوص صرف نظر شده است خلاف واقع و دروغ است) ضمن پوزش از معظم له و مردم شهید پرور در نقل خطای بیان معظم له از منتقدین محترمی که ما را به این خطای در نقل توجه دادند صمیمانه سپاسگزاری می شود.»
 
ضمن تشکر از ایشان که این خطا فاحش را اصلاح کردند، اما چند سئوال مطرح است:
 
اولا: ایشان نوشته اند که بعد از مراجعه به متن سخنرانی رهبری، متن صحیح را دیده اند و این در حالی است که در برنامه زنده، وی از روی متنی که در دست داشت، آن جملات را به نقل از رهبری خواندند. پس قبلا کسی به بیانات رهبری مراجعه و متنی را برای وزیر تهیه کرده است. ثانیا: تفاوت متن صحیح و متن غلط آنقدر زیاد است که احتمال خطای غیر عمد در آن بعید و حتی غیر ممکن به نظر می رسد!
 
ثالثا: با توجه به مشغله کاری، بعید به نظر می رسد که وزیر محترم به صورت طبیعی خودش این متن را تهیه کرده باشد بلکه قاعدتا اطرافیانی این کار را برای وی انجام داده اند.
 
رابعا: وظیفه وزارت اطلاعات این است که سرخط جریانی که خط تبلیغی دروغی که رهبرى اشاره کرده اند را مشخص کند نه اینکه خودش در پازل همان خط تبلیغی قرار بگیرد!
 
حال سؤال این است که چه کسی آن متن غلط را در اختیار وی قرار داده است تا در برنامه زنده به نقل از رهبر انقلاب قرائت کند؟ آیا وزیر محترم نباید در حلقه اطرافیان و مشاورین خود تٱمل بیشتری کند؟
 
در دوره پسا توافق که به تعبیر رهبر معظم انقلاب مهمترین برنامه دشمن، نفوذ است و این وزارتخانه نیز مهمترین رکن مقابله با نفوذ، با توجه به خطاهای فاحش از این دست، چه تضمینی برای مقابله با نفوذ دشمن وجود دارد؟! نکته مهم این است که سابقه مواردی از این دست در عملکرد ایشان وجود دارد.
 
در زمان رای اعتماد، از طرف وزارت اطلاعات جزوه ای به عنوان برنامه وزیر در بین نمایندگان توزیع شد که بعد از یک روز به دلیل برخی مسائل سؤال برانگیز در آن، جمع آوری و برنامه دیگری توزیع شد.
 
سال گذشته نیز موضوع حضور یک خبرنگار روزنامه های اصلاح طلب به عنوان همراه وزیر در جلسه بررسی مسائل امنیتی با تعدادی از نمایندگان که وزیر خودش، این خبرنگار اصلاح طلب را فرزند معنوی اش معرفی کرده بود، مساله ای برای وزیر شد که هنوز پایان نیافته.
 
در ماه رمضان، رهبر انقلاب در پاسخ به سؤال دانشجویان مبنی بر نقل مطالب غیر واقعی برخی مسئولان از طرف رهبری فرمودند: «اگر از قول حقیر، کسی چیزی بگوید و به گوش من برسد و خلاف باشد، ما به خود او بلافاصله تذکر می دهیم... می گوییم آقا! شنیدیم این را شما از قول ما گفتید و باید خودتان اصلاح کنید.»
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۹
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

«سی و چند سال از انقلاب گذشته و هنوز آئین نامه برگزاری دادگاه های سیاسی نوشته نشده و در مجلس تصویب نشده است. بنابراین اگر ما نگاهی به اهداف اوایل انقلاب بیاندازیم، متوجه می‌شویم که ما چقدر از اهداف انقلاب دور شده‌ایم و داریم همان کارهایی را انجام می‌دهیم که زمان شاه انجام می‌شده.  این حرف مامان که می‌گوید انقلاب از زندان اوین شروع شد، به این جا هم برگردد».

«سی و چند سال از انقلاب گذشته و هنوز آئین نامه برگزاری دادگاه های سیاسی نوشته نشده و در مجلس تصویب نشده است. بنابراین اگر ما نگاهی به اهداف اوایل انقلاب بیاندازیم، متوجه می‌شویم که ما چقدر از اهداف انقلاب دور شده‌ایم و داریم همان کارهایی را انجام می‌دهیم که زمان شاه انجام می‌شده. این حرف مامان که می‌گوید انقلاب از زندان اوین شروع شد، به این جا هم برگردد».

                      در حاشیه حملات چند روزه برخی از دولتمردان برای زیر سوال بردن ارکان اصلی قانون اساسی که با حمله به شورای نگهبان رو نمایی شد و در کنار تلاش برخی برای مخدوش نمودن چهره قوه قضائیه و زیر سوال بردن احکام صادره از سوی این نهاد، به نظر میرسد این اقدامات وارد مرحله جدیدی شده است به نحوی که هفته گذشته فائزه هاشمی دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در مصاحبه خود با یکی از سایت های ضد انقلاب در سخنانی تحیر آور جمهوری اسلامی را با رژیم پهلوی مقایسه کرده و اظهار داشت: «داریم همان کارهایی را انجام می‌دهیم که زمان شاه انجام می‌شده. این حرف مامان که می‌گوید انقلاب از زندان اوین شروع شد، به این جا هم برگردد.».

به گزارش رجانیوز فائزه هاشمی در این مصاحبه که به بهانه اجرای حکم حبس مهدی هاشمی صورت گرفته بود در قسمتی از سخنان خود خواسته انقلاب اسلامی را به تدوین آئین نامه برگزاری دادگاه سیاسی تنزل داده و تلاش کرده است تا به نحوی ناتوانی انقلاب اسلامی را اثبات کند. وی در این باره گفت:

«سی و چند سال از انقلاب گذشته و هنوز آئین نامه برگزاری دادگاه های سیاسی نوشته نشده و در مجلس تصویب نشده است. بنابراین اگر ما نگاهی به اهداف اوایل انقلاب بیاندازیم، متوجه می‌شویم که ما چقدر از اهداف انقلاب دور شده‌ایم و داریم همان کارهایی را انجام می‌دهیم که زمان شاه انجام می‌شده.  این حرف مامان که می‌گوید انقلاب از زندان اوین شروع شد، به این جا هم برگردد».

وی در قسمتی دیگر از سخنان خود تلاش نمود تا با صحنه سازی به گونه ای چهره ای متفاوت از مجرمین ارائه نماید و همه آنها را افرادی معرفی نماید که مورد ظلم دستگاه قضائی واقع شده اند و حضور مجرمین در زندان ها و برخورد با آنها توسط دستگاه قضائی را به دور از عدالت و همانند رفتار رژیم پهلوی نشان دهد. وی در این باره گفت: «زمان شاه هم به هرحال زندان‌ها پر بود، زندان اوین به عنوان یک نمونه و مثال بود. منظور این بود که وقتی زندان‌ها از بی‌گناهان پر شود، این موضوع بی عدالتی است و نارضایتی ایجاد می‌کند و خود این موضوع برای نظام مشکلات ایجاد می‌کند. ما حتی جمله‌ای از امام حسین داریم که کفر ممکن است باقی بماند اما ظلم باقی نمی‌ماند. ما معتقدیم حکم مهدی عادلانه نیست. حکم مهدی تبرئه بوده »

دختر مجمع تشخیص مصلحت نظام به همین سخنان بسنده نکرده و گام را فراتر نهاده و با بزرگ نمایی و بیان سخنانی غیر واقعی اوضاع جمهوری اسلامی را به حدی اسفناک معرفی نماید. چرا که به اعتقاد او در هر خانواده ای حداقل یک نفر به زندان رفته و یا مورد ظلم واقع شده است!. او برای این ادعا خانواده خود را به عنوان نمونه ای موفق در ارتکاب جرائم معرفی می دارد که قوه قضائیه در خصوص آنها به دور از عدل رفتار کرده است و می گوید:

«هر خانواده‌ای را نگاه کنید، بالاخره یک‌نفر، زندان رفته، از کار اخراج شده، دانشجوی ستاره‌دار یا از ایران مهاجرت کرده و آسیب دیده، دارد. در خانواده ما خب من زندان رفته‌ام ، مهدی که الان رفته زندان، فاطمه دادگاه رفته، محسن رد صلاحیت شد، یعنی همه یک جوری با این قضیه درگیر هستند، همه افراد جامعه».

فائزه هاشمی در حالی این سخنان را بیان نموده است که سابقه اظهارات مشابه ای را در کارنامه سیاسی خود بر جای گذاشته است. در همین راستا دختر مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال ۹۱ به جرم تبلیغ علیه نظام به شش ماه حبس محکوم شده بود. وی در آن مقطع با بیان اظهارات خارج از ادب و منطق گفته بود :

«در زمان شاه این شعبان بی‌مخ و دار و دسته‎اش بودند که مثل همین اراذل و اوباش با رفتار وحشیانه و جمع کردن رجّاله‌ها و لات‌ها، با مخالفان خودشون برخورد می کردند. حالا هم متاسفانه همون ادبیات و همون روش با نام اسلام، انقلاب، دفاع از ارزش‌ها و این حرفها انجام می‎شه. اداره مملکت الآن با همین رجّاله‌ها و اراذل و اوباش است. آدم چی می‏تونه به این جریان بگه و چه انتظاری می‎تونه داشته باشه؟».

فائزه هاشمی همچنین چند سال قبل نیز با حضور در برنامه صبحگاهی شبکه دوم سیما به عنوان رئیس فدراسیون ورزش زنان حرف‌هایی از همین جنس زد گفت: «متأسفانه بعد از انقلاب ما یک سری رفتارها برای خانم‌ها ارزش شد، رنگ مشکی ارزش شد، چادر مشکی، مانتو مشکی، مقنعه مشکی، روسری مشکی و رنگ‌های تیره و مرده ارزش شد. این ارزش‌ها خوب نبود».

اما دقت بیشتر در سخنان این روزهای فائزه هاشمی و بررسی اظهارات پیشین او نکته ای را به ذهن متبادر می کند که به نظر می رسد دختر مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال پیاده سازی برنامه مشخص است که چندی پیش پایه گذاری شده و این روزها برخی دیگر از خاندان هاشمی در حال پیگری آن می باشند.

در همین راستا اکبر هاشمی رفسنجانی در سخنانی در تیر امسال با بزرگ نمایی تحریم ها و ناکارآمد معرفی کردن مقاومت که یکی از اصلی ترین شعار های انقلاب اسلامی است، تلاش کرده بود تا انفعال در مذاکرات هسته ای را تئوریزه کرده و به عنوان مصلحتی برای این روزهای کشور معرفی نماید. وی در این باره گفته بود:

«عده‌ای حرف‌های عجیب و غریب می‌زنند که ما می‌‌خواهیم خودمان به دانش دست پیدا کنیم و این در حالی است که تحریم‌ها پدر مردم را در آورده است اکثر مردمی که مزدبگیر هستند تحریم‌ها استخوان‌های آنها را خرد کرده است».

این سخنان  که در راستای سیاه نمایی وضع موجود و ناکارآمده معرفی کردن انقلاب اسلامی است درحالی بیان می شود که دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و هشت ساله سازندگی به اعتراض‌های مردمی نسبت به گرانی‌های شدید و تورم ۵۰ درصدی‌ معروف است و حداقل بیان این اظهارت در این روزها از کسی می توانست مورد اقبال واقع شود که خود کارنامه روشنی در مهار تورم بر جای گذاشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۸
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

تحولاتی را که این روزها در کره زمین روی می دهد از نظرگاه های مختلفی تحلیل کرده اند اما هیچ یک از این تحلیل ها نتوانسته است از سیطره القائات تبلیغاتی منتشر در امپراتوری ارتباطات خارج شود. امپراتوری ارتباطات همان سرزمین اعتباری است که آقای مک لوهان آن را دهکده جهانی خوانده است،تعبیری فریبکارانه که ماهیت این امپراتوری را پوشیده می دارد.

تحولاتی را که این روزها در کره زمین روی می دهد از نظرگاه های مختلفی تحلیل کرده اند اما هیچ یک از این تحلیل ها نتوانسته است از سیطره القائات تبلیغاتی منتشر در امپراتوری ارتباطات خارج شود. امپراتوری ارتباطات همان سرزمین اعتباری است که آقای مک لوهان آن را دهکده جهانی خوانده است،تعبیری فریبکارانه که ماهیت این امپراتوری را پوشیده می دارد.

  بازخوانی برخی از نوشته‌های شهید آوینی در این روزها که عده‌ای دم از ارتباط با کدخدا می‌زنند و معتقدند که توانسته‌اند «سایه‌ی شوم جنگ را از سر مردم» بردارند خالی از لطف نیست.

 به گزارش رجانیوز، شهید آوینی که در کتاب آغازی بر یک پایان در مقاله‌ی کوتاه خود با عنوان «ایمان منجی فرداست» می‌نویسد :

 

تحولاتی را که این روزها در کره زمین روی می دهد از نظرگاه های مختلفی تحلیل کرده اند اما هیچ یک از این تحلیل ها نتوانسته است از سیطره القائات تبلیغاتی منتشر در امپراتوری ارتباطات خارج شود. امپراتوری ارتباطات همان سرزمین اعتباری است که آقای مک لوهان آن را دهکده جهانی خوانده است،تعبیری فریبکارانه که ماهیت این امپراتوری را پوشیده می دارد.
امپراتوری ارتباطات فضایی است یکپارچه که وسایل ارتباط جمعی ساخته اند. ساکنان این امپراتوری که تقریباً سراسر کره زمین را پوشانده است بی آنکه خود بدانند تحت سیطره حاکمیت واحدی هستند که از طریق وسایل ارتباط جمعی بر قرار گشته است.


تعبیراتی چون امپراتوری ارتباطات و یا دهکده جهانی اگر چه ممکن است مبالغه آمیز به نظر آیند، اما اشاره به حقیقتی دارند که غفلت از آن می تواند از مبالغه ای که در این تعابیر وجود دارد بسیار خطرناک تر باشد. من هم می پذیرم که تعبیر دهکده جهانی در عین آنکه اشاره به جهانی بودنِ ارتباطات دارد مخاطبان خویش را نیز دچار این یأس می سازد که هیچ چیز از چشم کد خدا پنهان نمی ماند، حال آنکه کد خدا آن قدر ها هم که وانمود می کند هوشیار و مسلط بر اوضاع نیست و اصولاً کد خدا یا آن ابوالهولی که بر این دهکده جهانی حکم می راند، پیش از آنکه قدرتمند باشد هرسناک است و پیش از آنکه قدرت نمایی کند درباره قدرت خویش سخن پراکنی می کند و مردمان را می ترساند.


اما در عین حال، غفلت از این معنا که کره زمین با تکنولوژی ارتباطات به یک مجموعه به هم پیوسته تبدیل گشته خطرناک تر است از آنکه هول کد خدا در دلمان رخنه کند. دشمن را نباید دست کم گرفت، علی الخصوص این ابوالهول را که خود شیطان اکبر است.


ابوالهول در عین حال غفلت از این معنا که کره زمین با تکنولوژی ارتباطات به یک مجموعه به هم پیوسته تبدیل گشته خطرناک است از آنکه هول کد خدا در دلمان دخنه کند. دشمن را نباید دست کم گرفت، علی الخصوص این ابوالهول را که خود شیطان که تحقق تاریخی یافته و حاکمیت خویش را بر ترس و وحشت مردمان از قدرت خویش بنا کرده است. اما در اینکه فضایی به هم پیوسته از ارتباطات با یک هویت واحد وجود دارد که انسان های سراسر کره زمین را اسیر نظام ارزشی واحدی ساخته است تردیدی وجود ندارد. نمونه اش همین تعابیری است که عموم ما پذیرفته ایم: جهان سوم، کشورهای پیشرفته و در مقابل آن کشورهای عقب مانده و یا عقب نگه داشته شده، توسعه یافتگی و توسعه نیافته تگی ... تعابیری از این قبیل بسیارند، اما من به همین دو سه نمونه اکتفا کرده ام تا از اصل مبحث باز نمانیم، در عین آنکه این شواهد مثال خواهند توانست مرا در ادامه سخن یاری دهند.


ما با پذیرش خود به عنوان کشور عقب افتاده و پذیرش غرب به عنوان پیشرفته چه چیزی را پذیرفته ایم؟ نتیجه طبیعی پذیرش این تعابیر آن است که هم خود را یکسره در این جهت قرار دهیم که این عقب مانده گی را جبران کنیم. اینکه ما موفق شویم و یا نشویم تغییری در اصل مطلب نخواهد داد و اصل مطلب این است که مگر پیش و پس کجاست که آنها پیش رفته باشند و ما پس مانده؟ اگر پیش آنجاست که غربی ها رسیده اند، صد سال سیاه می خواهم که به انجا نرسیم و اگر پس اینجاست که ما اکنون قرار داریم چه بهتر که در همین جا بمانیم. پذیرش همین یک معنا در سراسر کره زمین کافی است برای انکه هیچ انقلابی ایجاد نشود، چرا که اگر غایت انقلاب در نهایت همان است که غربی ها به ان دست یافته اند، دیگر چه انقلابی؟ فقط می ماند انکه مردمان کشورهای عقب مانده همچون دانشجویان چینی به خیابان بریزند و از دولت های خویش بخواهند که هر چه زودتر امریکایی شوند و به کشورهای پیشرفته ملحق گردند‍!


پس می بینید که آن تعبیر دهکده جهانی چندان هم بی معنا نیست. مگر ما این ارزش ها را نپذیرفته ایم و در رادیو و تلوزیون و محاورات روزمره و و خطابه های ژورنالیستی به آنها تفوه نمی کنیم؟ وقتی ما که هسته جوشان انقلاب معنوی در جهان امروز هستیم نتوانسته ایم در یابیم که با قبول این معانی چه غایتی را پذیرفته ایم، وای بر احوال دیگران از مردمان الجزایر و عراق و سوریه و لیبی و اردن و... پاکستان و افغانستان! ما با این تعبیر پذیرفته ایم که پیشرفت همان است که برای آنان رخ داده. فلذا نباید به چشم بیاییم از آنکه ما را مرتجع و واپس گرا بخوانند. آنها هم با همین نگاه به جهان می نگرند که خود را پیشرفته می دانند و ما را پس مانده و از اینجا نتیجه می گیرند که هر تحولی اگر در جهت دستیابی به توسعه یافتگی باشد رشد است و اگر نه واپس گرایی و ارتجاع. و مگر غایت انقلاب اسلامی چه بود؟ توسعه یافتگی؟ رشد اقتصادی؟ حصول دموکراسی؟


این تعبیر را فقط برای نمونه به میان آوردیم و اگر نه، تعبیراتی از این قبیل به صورت غیر قابل انتظاری زبان ما را بیمار کرده است. بیماریِ زبان را دست کم نگیریم، بیماری زبان یعنی بیماری ادب و فرهنگ، یعنی بیماری تفکر و تعقل، یعنی سرگشتگی و گم گشتگی و انحراف تاریخی در مسیر و مصیر.


ما باید در اطراف تمامی تعابیری که در زبانمان وارد شده است تامل کنیم و نباید که این تعبیر دهکده جهانی را نیز بپذیریم. کد خدای این دهکده که همان ابوالهول یا شیطان اکبر است ما را به همزیستیِ مسالمت آمیز می خواند تا خود بر اریکه قدرت بماند. او جرات چون و چرا کردن درباره ارزش های مقبول و مشهور این دهکده جهانی را نیز از ما می گیرد به ضرورت انقلاب نرسیم و اگر هم انقلاب کردیم، با اختیار توسعه یافتگی به مثابه غایت الغایات انقلاب، ناچار بار دیگر کشکول گدایی پیش کد خدا دراز کنیم تا به ما تکنولوژی لازم برای استحصال این آرزو را عطا کند.


شبکه های گسترده امپراتوری ارتباطات در جهت حفظ وضع موجود و استمرار آن با هر جنگ و انقلابی مخالف می ورزند، اما در مواقع لزوم، اگر ابوالهول- امپراتور جهان و هم و ترس بخواهد که دولتی همچون اسرائیل را در کشور فلسطین تشکیل دهد، چشم اغماض بر جنگ می بنددتا اسرائیل مستقرشود و آنگاه دیگر... تا بجنبیم و علیه اسرائیل متحد شویم و فلسطین را از او پس بگیریم، ده ها سال می گذرد.


پس همه هم آنها مصروف حفظ وضع و استمرار آن. ندای صلح ، صلح برای همین است که ما بشنویم نه اسرائیل آزادی هم چماقی است که برای سر ما ساخته اند، اگر نه هر گاه که منافع ابو الهول در خطر افتد، حکم سانسور اخبار در سراسر امپراتوری ارتباطات به اجرای درمی آید و اگر تظاهراتی علیه جنگ خلیج فارس بر پا شود پلیس ها به خیابان می ریزند و صدها نفر را دسگیر می کنند، همراه با ضرب و جرح. شکنجه گاه های اسرائیل روی زندان های المعتصم و المتوکل ... را سفید کرده اند، اما نطق از کسی در نمی آید و در عوض گالیندوپل راه به راه به ایران می آید.
اما با این همه در امپراتوری ارتباطات اگر فقط اخبار وارونه می شدند در برابر وارونگی ارزش ها چیزی نبود اما مهم آن است که ما را هم رفته رفته به قبول قواعد جهانی بازی در این دهکده ارتباطات وا می دارند


.تحولاتی که این روز ها در کره زمین روی می دهد نویدعصر دیگری را می دهد که در آن ابوالهول از اریکه قدرت به زیر خواهد افتاد و غرب از هم فرو خواهد پاشید و تمدنی دیگر نه از شرق و نه غرب که از خاورمیانه بر خواهد خاست. همین که دهکده جهانی آقای مک لوهان انکار شود و وضع موجود خطر افتد به منفعت همه انقلابیونی است که عصر دیگری را انتظار می کشند. و مردم جهان هم اگر ترس از مرگ و عدم آرامش بر تفکراتشان سایه نمی انداخت، در می یافتند که چقدر از وضع موجود خسته اند. کره زمین خسته است. بشر بعد از این قرن ها زمین گرایی و خود پرستی احساس می کند که نیازمندِ عالم را در درون خویش باز خواهد یافت و به آن باز خواهد گشت، و اما نه بی رنج، بلکه با رنجی بسیار این دوران رنج اکنون سر رسیده است.


آنچه را که گفتم به حساب حمایت از جبهه مقابل نیروهای چند ملیتی نگذارید. جنگ های مردمان جهان با یکدیگر اگر جهاد مقدس دینی نباشد لاجرم مبتنی بر قدرت طلبی است و جنگ خلیج فارس نیز از این نوع دوم است، اما اگر ضرورت ایجاد تحولاتی اساسی را متناسب با این رویکرد دیگر باره بشر به دین و دینداری احساس کرده باشیم،باید بدا نیم که تحول بدون جنگ ممکن نیست.
به نظر می رسد که تحولات جهانی در جهت ایجاد یک جبهه متحد اسلامی علیه اسرائیل برای تحریرفلسطین سیر می کند و علت اینکه تحلیل این وضع حول محوری که عنوان شد چندان ساده نیست أن است که در مقابل أمریکا و نیروهای چند ملیتی که مظهر شیطان اکبر هستند،(حّق غیر ممزوج به باطل) قرار نگرفته است و اگر نه ، هیچ مسلمانی حق نداشت در پیو ستن به جبهه حق تردیدی به خود راه دهد و تعلل ورزد .


صدام حسین در اشغال کویت محقق نیست اما از أن سو علت شکست لشگرکشی غرب با تمام قوا نیز أن است که کسی جرات نکردند که قواعد بازی دهکده جهانی را انکار کند و در مقابل کد خدا شاخ و شانه بکشد، و انصافاً این اشغالگرِ بی مبالات هم از معدود کسانی است که جرات دارند در یک چنین جهانی تظاهرات مردم اروپا و أمریکا علیه جنگ نیز بیش تر بدان سبب است که أنها جنگ می شناسند و از عواقب أن با خبرند، اگر چه باز هم تلویحاً بر این معنا اشعار دارند که اگر جنگ های بین المللی اولی و دوم نبودند، انقلاب صنعتی این سان که امروز به بار نشسته است تحقق نمی یافت. 


جهان فردا دیگر از أنِ غرب نیست و همه تحولات حکایتگر همین حقیقت هستند و غرب نیز با این لشگر کشی می خواهد بر این تصور یکسره خط بطلان بکشد. در این جنگ چه پیروز شود و چه صدام حسین تقدیر تاریخی بشر دراین عصر جدید همان است که گفته شد. أمریکا و اروپا بعد از دو قرن روشنفکری و یک قرن توسعه صنعتی به همان عاقبتی دچار أمده اند که همه تمدن ها در طول تاریخ. اگر این هیولای قدرت از بین برود خلا وجود أن را چگونه باید پرکرد؟ به نظر می رسد که پیش از اضمحلال و فروپاشی کامل با رویکرد دیگر باره انسان به عالم معنا خلا درونی بشر که ناشی از بی ایمانی است پر خواهد شد و اثبات جای انکار خواهد نشست. 


ایمان منجی جهان فرداست چنان که منجی ایران شد و انقلاب اسلامی را به سر چشمه جوشان انقلاب معنوی و دینی در سراسر جهان مبدل کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۸
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

 حضور جلیلی در جلسه روز سه شنبه مجلس در حالی است که وی در دوران مسئولیت خود در مذاکرات نیز همواره ضمن حضور در صحن علنی و نشست های تخصصی کمیسیون های مختلف مجلس شورای اسلامی، نمایندگان ملت را در جریان آخرین وضعیت مذاکرات قرار می داد و این در حالی است که دکتر ظریف به عنوان مسئول تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان در دو سال گذشته در هیچ یک از جلسات تخصصی کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی حاضر نشده و همواره عراقچی را به جای خود راهی این جلسات کرده است.

حضور جلیلی در جلسه روز سه شنبه مجلس در حالی است که وی در دوران مسئولیت خود در مذاکرات نیز همواره ضمن حضور در صحن علنی و نشست های تخصصی کمیسیون های مختلف مجلس شورای اسلامی، نمایندگان ملت را در جریان آخرین وضعیت مذاکرات قرار می داد و این در حالی است که دکتر ظریف به عنوان مسئول تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان در دو سال گذشته در هیچ یک از جلسات تخصصی کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی حاضر نشده و همواره عراقچی را به جای خود راهی این جلسات کرده است.

  روز سه شنبه دکتر سعید جلیلی به دعوت کمیسیون ویژه بررسی برجام به مجلس شورای اسلامی خواهد رفت تا به عنوان مسئول سابق تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان به سوالات نمایندگان درباره ابعاد مختلف این توافق پاسخ دهد.
 
  حضور دکتر جلیلی در مجلس در حالی است که وی در دوران مسئولیت خود در مذاکرات نیز همواره ضمن حضور در صحن علنی و نشست های تخصصی کمیسیون های مختلف مجلس شورای اسلامی، نمایندگان ملت را در جریان آخرین وضعیت مذاکرات قرار می داد و این در حالی است که دکتر ظریف به عنوان مسئول تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان در دو سال گذشته در هیچ یک از جلسات تخصصی کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی حاضر نشده و همواره عراقچی را به جای خود راهی این جلسات کرده است.
 
جدای از حضور چندین باره جلیلی در جلسات مختلف مجلس در سالهای ۸۶ تا ۹۲ از جمله تابستان ۸۷،  مهر ۸۸ ، اردیبهشت ۸۹ و دی ۹۱، شاید مهم ترین حضور جلیلی در مجلس را بتوان ۲۴ خرداد ۹۱ دانست که در آن گزارش مبسوط و تفصیلی از آخرین وضعیت مذاکرات به نمایندگان مطرح کرد و در آن تاکید کرد: « طی تماسی که اخیرا خانم اشتون با من داشت به او گفتم که ایران یک نظام مردم سالار است و توافقهایی که می کنیم را به مردم خود اعلام می کنیم و بنده باید در مجلس حضور پیدا کنم و به نمایندگان ملت توصیح بدهم.»
 
 
Video Player
 
در همین راستا ضمن مشاهده قسمتی از فیلم سخنان دکتر جلیلی در مجلس در ۲۴ خرداد ۹۱، متن سخنان مهم وی در آن جلسه را نیز از نظر می گذرانید که نشان می دهد رویکرد مسئولیت پذیر و پاسخگوی وی به نمایندگان ملت تا به امروز به چه صورت بوده است:
 
جلیلی با حضور در صحن علنی مجلس ضمن بیان گزارشی از مذاکرات هسته ای، گفت: زمانی آنها میگفتند حتی یک سانتریفیوژ نداشته باشید اما الان به هزار سانتریفیوژ هم رضایت دادهاند و با غنی سازی ۳.۵ درصد هم مخالفتی ندارند.
 
دبیر شورای امنیت ملی در جمع نمایندگان ادامه داد: درمذاکرات استانبول توافق شد «برای همکاری حول نقاط مشترک» مذاکرات ادامه یابد. این موضوع در استانبول در بهمن ۸۹ دنبال شد و گفتیم لازمه «همکاری» پذیرش حق ملت ایران است. اما آنها این را «پیش شرط» ما تلقی کردند و گفتوگو را ترک کردند. پس از آن چند دور نامهنگاری بین من و خانم اشتون انجام شد تا گفتگوها به درخواست آنها ادامه یابد. علاوه بر این در نامه ای در خردادماه سه سال پیش به آژانس اعلام کردیم که سوخت راکتور درمانی تهران در حال اتمام است و وظیفه آژانس است که این نیاز را تامین کند.
 
جلیلی گفت: گزینه اول ما خرید سوخت ۲۰ درصد بود اما آنها خواستار تبادل سوخت ۲۰ درصد با سوخت ۳.۵ درصد ساخت ایران شدند. ما پذیرفتیم اما آنها باز بازی درآوردند و در نتیجه نه به ما سوخت را فروختند و نه حاضر به تبادل شدند. در گفتگوهایمان با ۱+۵ به آنها گفتم که اگر این سوخت را برای ایران تامین نکنند، ما خودمان آن را تولید میکنیم. آنها با لبخندشان نشان دادند که باور ندارند ما بتوانیم چنین سوختی را تامین کنیم. اما با ظرفیت بالای جوانان کشور ما از جمله شهید شهریاری، این کار امکان پذیر شد.
 
وی ادامه داد: همین پیشرفت ایران، آنها را مجاب کرد که بار دیگر به مذاکره با ایران بپردازند. بنابراین در گفتوگوهای استانبول ما تاکید کردیم که باید  حقوق هسته ای ایران در چارچوب NPT پذیرفته شود. آنها این را پذیرفتند و زمینه مذاکرات بغداد فراهم شد. آنها نباید دچار اشتباه محاسباتی شده و تصور کنند که باز میتوانند وارد مسیر غلط گذشته بشوند، چون باز هم این گفتوگوها بی نتیجه خواهد بود.
 
دبیر شورای عالی امنیت ملی از پیشنهاد چارچوب کاری و تعیین زمان پایان مذاکرات از سوی ایران سخن گفت و افزود: ما گفتیم نمیپذیریم که یک استثنا باشیم و تکالیفی بیش از NPT به ما تحمیل شود.
 
به گفته وی، پیشنهاد آنها در بغداد در خصوص غنی سازی ۲۰ درصد بود. وی از خاطراتش با لاریجانی در آغاز تغییر تیم مذاکره کننده در ابتدای دولت نهم یاد کرد و افزود: آقای فیشر وزیر خارجه آلمان آن زمان به ما گفت که شما پس از تعلیق باید به تخریب دستگاه هایتان بپردازید. آن زمان آقای لاریجانی پاسخ مقتضی را دادند. حال ببینید به کجا رسیده اند که نه تنها دیگر بحثی از تخریب و تعلیق نیست بلکه میخواهند درباره غنی سازی ۲۰ درصد با ما صحبت کنند.
 
جلیلی ادامه داد: به خانم اشتون گفتم که برای هر نوع مصارف صلح آمیز هسته ای، ایران در چارچوب NPT حق دارد که به غنی سازی بپردازد.   
 
وی افزود: پس از مذاکرات بغداد اشتون گفت که ما میخواهیم آنچه خودمان را مطرح کردیم را به عنوان بیانیه پایانی بخوانیم. من هم گفتم که اگر این کار را بکنید من هم مصاحبه میکنم و میگویم که آنچه گفته اید مورد توافق ما نبوده و ما پنج پیشنهاد خودمان را مطرح کرده ایم. این موضع ما آنها را نگران کرد و درخواست جلسه کردند، هشت ساعت جلسه داشتند و بعد گفتند که مذاکرات را با ما ادامه میدهند. پس از آن خانم اشتون باز در مکاتباتش با معاون بنده، از اصل موضوع طفره رفت و گفته بود که فقط راجع به آنچه آنها می خواهند، مذاکرات ادامه می یابد. اما من در نامه ای به ایشان هشدار دادم که اگر اینگونه باشد، دلیلی برای ادامه مذاکرات در مسکو نیست. این نامه سبب شد تا خانم اشتون با من تماس تلفنی بگیرد و بپذیرد که پنج پیشنهاد ما در مذاکرات مسکو بررسی شود. من در این تلفن به او گفتم که ایران یک کشور مردم سالار است و من روز چهارشنبه باید به نمایندگان مردم در مجلس، گزارش بدهم.
 
دبیر شورای امنیت ملی با بیان اینکه «اقتدار، منطق و ابتکار در عمل» باید حاکم بر گفتگوها باشد، افزود: طرح پخش مستقیم مذاکرات مسکو، به آنها نشان داد که ما هراسی از طرح رسانه ای این موضوع نداریم. در بغداد هم به آنها گفتم که میتوانیم همه این مسائل را در حضور رسانه ها بگوییم تا همه جهان ببینند که شما چه میگویید و ما چه میگوییم.
 
جلیلی در پایان خطاب به نمایندگان گفت: به شما اطمینان میدهم که آنها دریافته اند که راهبرد فشار به پایان رسیده و زمان برای گفتگو هموار است. آنها باید بدانند باید در راهبرد «گفتگو-همکاری» با ایران پیش روند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۵
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

شلیک‌های مرگبار به امنیت ایران/ اصلا ایران نیازی به قطعنامه نداشت!/ ماجرای «فصل هفت» / قطعنامه‌ای علیه دستاوردهای موشکی ایران/ آیا بعد از ۱۰ سال پرونده ایران از شورای امنیت خارج می‌شود؟


اگر تیم مذاکره کننده کشورمان به دنبال طی روال قانونی برای تصویب این توافق بود، بایستی از اعلام پایان مذاکرات و انتشار متن نهایی توافق خودداری می‌کرد و با باقی گذاشتن یک یا چند مورد اختلافی در متن، ابتدا آن را در داخل کشور به نظارت مراجع قانونی نظیر مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی می‌سپرد و پس از تصویب و تایید، اقدام به نهایی کردن آن می‌کرد. در حالت کنونی، تنها امکان تایید این متن توسط این نهادها وجود دارد و هیچ راه دیگری برای اعمال تغییرات در متن توافق وجود دارد.

هتل لوکس و گرانقیمت «کوبورگ» جایی بود که نهایتا بیش از ۱۲ سال مذاکرات هسته‌ای به فرجام رسید و متنی تحت عنوان «برنامه جامع مشترک اقدام» به عنوان توافق میان ایران و گروه ۱+۵ نهایی و منتشر شد؛ متنی که از همان ابتدا و با توجه به چارچوب‌های مشخص شده در بیانیه لوزان – که طرف آمریکایی نیز اقدام به ارائه یک فکت شیت درباره محتوای آن کرد – با انتقاد بسیاری از کارشناسان و متخصصین روبرو شده بود و انتظار می‌رفت که حاوی ایرادات حقوقی و فنی گسترده‌ای باشد که پس از انتشار آن نیز مشخص شد این نگرانی‌ها بدون دلیل نبوده است.

 

به گزارش رجانیوز  مجله رمز عبور در گزارشی نوشت: با این حال و با وجود اینکه هنوز چند روز هم از انتشار این متن توسط طرفین مذاکره نگذشته بود و هیچکدام روال قانونی برای تصویب و امضای آن را طی نکرده بودند، در اقدامی ناگهانی شورای امنیت سازمان ملل متحد تشکیل جلسه داد و با صدور قطعنامه ۲۲۳۱ رسما برنامه جامع مشترک اقدام را تصویب و رای به قطعیت آن داد.

 

این اقدام ناگهانی که با استقبال و همراهی نماینده دولت ایران در سازمان ملل نیز همراه بود، مهر تاییدی بر متن نهایی مذاکرات بود که هنوز توسط مجلس و شورای عالی امنیت ملی در داخل کشور تایید نشده بود؛ اقدامی که به دلیل وجود موارد متعدد غیرحقوقی و متضاد با منافع ملی ایران در متن قطعنامه، با ابراز نگرانی و تاسف دانشمندان و متخصصین روبرو شد. این موضوع از آنجایی با اهمیت است که پیش از صدور قطعنامه، هرگونه ایراد درباره برنامه جامع مشترک اقدام میان ایران و گروه ۱+۵ بود و نهایتا عواقب هرگونه ایراد و اختلاف نیز به طرفین بازمی‌گشت اما با صدور قطعنامه در شورای امنیت، رسما این توافق هسته‌ای در سازمان ملل ثبت شد و هرگونه اختلاف درباره آن، تمامی کشورهای جهان را با این مساله درگیر می‌کند. یعنی با صدور این قطعنامه، توافق دوجانبه ایران و ۱+۵ رسما به یک توافق بین‌المللی تبدیل شد؛ توافقی که حتی در داخل کشور هم کسی از مفاد و تعهدات آن خبر نداشت.

 

در واقع با تصویب این قطعنامه، ایران در یک بن‌بست قطعی گرفتار شد که اساسا تایید یا رد نهادهای قانونی در داخل کشور تاثیری بر اعتبار بین‌المللی و الزام‌آور بودن تعهدات کشورمان در قبال متن برنامه جامع مشترک اقدام نخواهد داشت.

 

اگر تیم مذاکره کننده کشورمان به دنبال طی روال قانونی برای تصویب این توافق بود، بایستی از اعلام پایان مذاکرات و انتشار متن نهایی توافق خودداری می‌کرد و با باقی گذاشتن یک یا چند مورد اختلافی در متن، ابتدا آن را در داخل کشور به نظارت مراجع قانونی نظیر مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی می‌سپرد و پس از تصویب و تایید، اقدام به نهایی کردن آن می‌کرد. در حالت کنونی، تنها امکان تایید این متن توسط این نهادها وجود دارد و هیچ راه دیگری برای اعمال تغییرات در متن توافق وجود دارد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۵۸
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم
حجت الاسلام رهدار در گفتگو با بسیج:
رهدار با اشاره به اینکه باید به برخی دوستان بگوئیم پایان مذاکرات، پایان انقلاب نیست!، گفت: دشمن به دنبال گرفتن پرچم انقلابی گری از دست ملت است.
 حجت الاسلام و المسلمین احمد رهدار رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری بسیج درباره توصیه مقام معظم رهبری به دولتمردان برای اتخاذ مواضع صریح انقلابی گفت: در سالهای دوم خرداد نیز مقام معظم رهبری همین تذکر را بارها مطرح کردند چرا که در آن مقطع عده ای عملا شعار عبور از انقلاب را سرداده بودند.
وی با اشار به اینکه نباید اینگونه القا شود که پایان مذاکرات هسته ای به معنای پایان یافتن دوره انقلابی گری است افزود: دشمن سعی دارد تا تابلوی انقلابی بودن را از دستان ایران بگیرد تا وجهه الگویی ایران برای سایر مردم منطقه و جهان از بین برود.
رهدار با اشاره به اینکه اگر دولت بعد از مذاکرات هسته ای مواضع خود در سیاست خارجی را تعدیل کند دوستان منطقه خود را از دست می دهد افزود: برخی فکر می کنند که با خوش گویی از استکبار وضعیت ایران بهتر می شود در حالی که تنها نتیجه چنین مواضعی از دست رفتن دوستان ایران در منطقه است.

این کارشناس مسایل سیاسی با اشاره به اینکه اصول سیاست خارجی انقلاب اسلامی خاستگاه اعتقادی دارد و لذا بنیادهای آن تغییر نمی کند گفت: امید داریم که دولت در عمل به این توصیه مقام معظم رهبری موفق باشد.

انتهای پیام/

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۴۶
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم

سپاه پاسداران با اعزام یک فروند هواپیمای گشت دریایی هاربین، اقدام به شناسایی ناوهواپیمابر آمریکا در خلیج فارس و تصویربرداری از این ناو کرد.



به گزارش خبرگزاری بسیج، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از مدت‌های پیش با دستیابی به تکنولوژی پهپادهای مدرن، اقدام به انجام عملیات‌های شناسایی ناوگروه‌های متعلق به نیروهای فرامنطقه‌ای حاضر در خلیح فارس و تنگه هرمز کرده است.

در یکی از مشهورترین نمونه‌ها، پهپادهای سپاه با اعزام به منطقه خلیج فارس، اقدام به اجرای عملیات شناسایی ناوهای عبور آمریکا در تنگه هرمز کرده و تصاویر این عملیات نیز به صورت زنده در همایش فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مشهد مقدس پخش شد.

پهپادهای سپاه، تاکنون بارها این عملیات‌ها را به انجام رسانده و در برخی مواد، حتی ناوهای آمریکایی علی‌رغم حضور طولانی پهپادهای شناسایی سپاه در بالای سر آنها، حتی متوجه حضور این پرنده‌های بی‌سرنشین هم نشدند و در برخی موارد نیز، مدتی پس از تصویربرداری، متوجه حضور پهپاد سپاه شده و با اعزام بالگرد یا جنگنده، درصدد دورکردن پهپاد از فراز ناو شدند.

در‌ آخرین اقدام، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اخیرا با اعزام یک هواپیمای گشت دریایی Y-12، اقدام به انجام عملیت شناسایی ناوهای آمریکایی عبوری از منطقه کرده است.

این هواپیماها که هاربین  (Harbin Y-12) نام دارند، به تازگی به ناوگان هوایی سپاه در جنوب کشور پیوسته‌اند. هاربین‌ها، هواپیماهایی چند منظوره و بال بالا هستند که توسط یک شرکت هواپیماسازی به همین نام تولید شده‌اند و نمونه‌های متعددی دارند.



  هواپیماهای هاربین

این هواپیماها ساخت کشور چین بوده و در حال حاضر به غیر از به‌کارگیری در سپاه، در 15 کشور دیگر جهان نیز وضعیت عملیاتی دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۴۶
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم
سردار باقرزاده خبر داد:
فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح گفت: پیکرهای مطهر ۹۶ شهید دوران دفاع مقدس از طریق مرزهای باشماق و شلمچه وارد کشور خواهند شد.
به گزارش خبرگزاری بسیج، سردار سید محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، با اشاره به ورود پیکرهای مطهر شهدا به کشور گفت: فردا، یکشنبه 8 شهریور ماه سال جاری پیکر مطهر 17 شهید دوران دفاع مقدس که در مناطق عملیاتی پنجوین، دربندی خان، چوارتا، بلفت و کرکوک کشف شده است، از طریق مرز باشماق مریوان وارد کشور خواهند شد.

وی افزود: این شهدای گرانقدر پس از استقبال توسط مرز نشیان غیور مریوان و عبور از شهر های سقز، دیوان دره، سنندج، دهلران، قروه و بیجار به تهران منتقل خواهند شد. این شهدای گرانقدر در عملیات های والفجر4، والفجر9، والفجر10 و نصر 7 به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

سردار باقرزاده در ادامه تصریح کرد: علاوه بر این تشییع، روز چهار شنبه 11 شهریور ماه سال جاری پیکر طیبه 79 شهید دوران دفاع مقدس که پیکرشان در مناطق عملیاتی فاو، شرق دجله و زبیدات کاوش شده اند طی مراسمی ویژه از مرز شلمچه وارد کشور خواهند شد و سپس در غروب همان روز مورد استقبال عشایر غیور عرب شهر رفیع و روسناهای اطراف قرار خواهد گرفت.

فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به تاریخ شهادت این شهدا گفت: این شهدا مربوط به تک‌های دشمن در سال‌های 67، 65 و  عملیات والفجر 1 و همچنین خیبر و بدر هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۴۴
کانون بسیج فرهنگیان ناحیه 4 قم


کد کج شدن تصاوير